هانیبال نام سومین کتاب از مجموعهٔ کتاب‌های مربوط به هانیبال لکتر است.

گفتاوردها

ویرایش
  • هانیبال: کلاریس پدر تو هرگز آرزویی در مورد هیچ چیز نداشت جز، رفاه وسعادت شما.
    کلاریس :آرزو توی یک دستش بود و کثافت در دست دیگرش وببین کدام یکی از این دستها زودتر پر میشه؟
    میسون در هنگامی که مارگوت می‌خواهد او را بکشد:من می‌توانستم جودی را به فرزندی قبول کنم و اون میتونست وارث من بشه و ما می‌توانستیم بهم اعتماد کنیم.
    مارگروت: بی تردید می‌توانستیم اما… نکردیم.

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ