هادی پاکزاد
ترانهسرا، آهنگساز و نویسندهٔ ایرانی (۱۳۶۱–۱۳۹۵)
هادی پاکزاد (زادهٔ ۳ دی ۱۳۶۱ در مشهد – درگذشتهٔ ۶ خرداد ۱۳۹۵ در مشهد) آهنگساز، خواننده و ترانهسرای سبک موسیقی آلترناتیو راک بود.
کوتاهنوشتهایی از هادی پاکزاد
ویرایش- خشمگین ساکت؛ طراح خیانت است.
- سر از تنهایی ام درنمیاورم، کسی از آن کم و به آن اضافه نمی کند.
- زندگی عادی ارزش صبح بیدار شدن را هم ندارد.
- درد چیزیست که شب با تو میخوابد، صبح چند ثانیه پس از تو بیدار میشود.
- احتمالاً وقتی با یک مگس، زمان کافی زیر یک سقف تنها باشید؛ او میگذارد به قدر کافی به او نزدیک شوید.
- کمال گرایی شما را از خودتان و کمال پرستی از دیگران ناراضی میکند؛ کمال شما را آرام نمیگذارد.
- کامل که باشید آدمها میخواهند تجربه تان کنند، زنده که باشید دوست دارند زندگی تان کنند.
- که آنچنان کامل است، که خودت؛ خودت را کنارش دوست نداری.
- این بار سنگین به دوش بودنم؛ سهم توست که هنوز نیامدهای.
- نتوانستم برای خودمان زمان بخرم؛ با پولهایم در کافهها زمان میفروشم.
- حرف که میزنید آدمها را به اتاق مغزتان دعوت میکنید؛ اگر اتاق زیبایی ندارید، دست کم تمیزش کنید.
- وقتی برای مدت طولانی کاری انجام میدهید و احساس خستگی نمیکنید؛ یعنی خستگی «وقت» داشته شما را تسخیر کند.
- سکوتم؛ مردی نامرئیست که اخبار قلبم را مقابلت پانتومیم میکند.
- تمایل شما به تغییر دنیای بیرون، لزوماً بروز قدرت شما نیست؛ ناتوانی شما از اداره درونتان است.
- در مسیری که برای رسیدن به آروزوهای تان طی میکنید، به شخص جدیدی بدل میشوید؛ فرد جدید به آرزوهای آدم قبلی میرسد.
- زنی که به او بسیار توجه شود، هر روز زیباتر میشود.
- یک رؤیا میتواند کوچک، ولی باید زیبا باشد. یک هدف میتواند زشت، ولی باید مهم باشد. اهدافتان شما را خوشبخت و رویاهایتان شما را موفق " نخواهند " کرد.
- حتی میگویند خشمگین شدن و غمگین بودن میتوانند لذت هم تلقی شوند، میگویند خیلی آدمها دوست دارند عصبانی شوند، لذت میبرند که گریه کنند.
- قلب آرام؛ از کام به کم نزول نمیکند.
- و زیبایی در تغییر است.
- دشمن قوی شکستت میدهد؛ دشمن صبور تو را شبیه خود میکند.
- سعی بزرگ برای هدف کوچک؛ شما را فرسوده و غمگین میکند.
- باران امشب از حوالی من به آنجا آمده نترس؛ کمی شلوغش کرده که رد گم کند.
- سادهترین دلیل موفقیت حماقت در دنیا سهولت " دیده شدن " آن است.
- اگر جرات کشتن کسی را ندارید، وقتش را تلف کنید. " وقت کشی " جنایتی است که پیگرد ندارد.
- عموم لذتهایی که مردم به تجربه آن میبالند، اولیهترین ماجراجوییهای انسانهای اولیه است.
- تو به تنهایی قدر تمام پروازهای این شهر، به مقصدی مرطوب ترکم کردی.
- ستاره قطبی ستارهای است که جایش در آسمان ثابت است، انگار دیگر ستارگان دور آن بچرخند. از خودش که میپرسم هیچ ذهنیتی ندارد که کجاست. من دوستش دارم؛ او غمگین است؛ و من آنقدر فلج که نتوانم جایش را برایش نقاشی کنم.
- از اینجا که هستم؛ خدا آنقدر دور است که بی آنکه هرگز دیده باشم ش دلم برایش تنگ شده.
- من از عشق به کسی که دوستم دارد، هر چقدر ممنوعه باشد ترسی از کسی ندارم. شاید شما مالک قلب و فکر کسی هستید، اما مالک جسم بودن برده داری است.
- تیک تاک؛ مثل ساعت کار میکند دنیای تو. دنیای من اما سوت ممتد میکشد؛ مثل کتری آب که وقتش شده از روی آتش برش دارند. میگویند من تلخ مینویسم. حرفها، بزرگ هایشان اغلب تلخ هستند؛ بزرگتر از گلو؛ آنها را مینویسم.
- تختخواب یک یا دو نفره؛ خواب ذاتاً یک نفره است، خواب انحصاریترین حریم دنیاست.
- تختخواب یک یا دو نفره؛ خواب ذاتاً یک نفره است، خواب انفرادی-ترین سلول دنیاست.
- انسانِ کامل حیوانِ درونِ خود را پذیرفته است؛ از این رو با دیگرِ حیوانات کنار میآید.
- هیچکس ناگهان نمیگذارد برود؛ به تدریج میگذارد، ناگهان میرود.
- اگر روانپزشکتان اسم مریضی شما را نمیداند؛ شما از «سلامتی» رنج میبرید.
- دنیا پر از کسانی است که شما را خوب درک میکنند؛ و هیچ غلط دیگری نمیکنند.
- درد چیزی مثل معجزه است. کاربردش این است که به چیزی ایمان بیاوری.
- موشها پیشرفت میکنند، و آمادهٔ آزمایش بعدی.
- غم انگیزست، طبیعت از من یک خودآزار ساخته، که به دقت اشتباه میکند.
- هنر؛ کَم و کامل است.
- میتوانید یک وحشی را رام کنید، او میگذارد به خودتان افتخار کنید؛ تنها تا روزی که او را طرد نکردهاید.
- «دهنت را ببند» لزوماً یک توهین نیست؛ میتواند «تمرین» نیز تلقی شود.
- تهوع یعنی میل به پس دادن تجربهها به دنیا.
- شعور جمعی اشتباهی نمیکند؛ مگر بزرگ.
- ارتفاع که بالا میرود احساس غرور میکنی، بالاتر که رفت، احساس تنهایی.
- برای ورود به باغ وحش بلیت بخرید، حیوانات در قفس اند، برای برگشتن به شهر اسلحه بخرید.
- به دور ریختن که عادت کنی، بتدریج همه چیز زباله است.
- وقتی هیچکس اطراف تو نیست و به هیچ نیرویی امیدی نداری تو تنها نیستی، بلکه آزادی.
- عقاید زیبایت را به من نگو، قیمت آنها را بگو.
- در آزمایشگاه موشها اسم یکدیگر را میدانند، صاحب آزمایشگاه تعداد آنها را.
- باور تاریخ در طی قرنها منتظر هیچ منجی نبوده، آنقدر که من فقط در یک شب منتظرت ماندم.
- برای پس گرفتن آنچه جا گذاشتی برنگرد، در هر رفتنی به قدر کافی بردهای.
- راز من شو، نگهت میدارم.
- نمیگویم زمین مخلوقِ خدا نیست دستِ کم، دغدغه اش نیست.
- زندگی عادی، ارزش صبح بیدار شدن را (هم) ندارد.
- نرمافزاری میخواهد بهتر زندگی کند، روی سختافزاری که میخواهد بیشتر زندگی کند، انسان یک منطقهٔ جنگیست.
- پلی میان قلب و صورتم فرو ریخته، احساساتم هیچ راهی به صورتم ندارند.
- بیدلیل که شکنجه شوی، نجات معنی ندارد، به استراحت فکر میکنی.
- نمیتوان همزمان عاشق دو نفر بود، اگر شیفتهٔ کسی هستی، خودت را به قدر کافی دوست نداری.
- باز از حال متغیرم پرسیدی؛ که کمی مکث میکنم، و دروغ تازهای …
- درد تو را تغییر میدهد تا خود قابل ستایش باشی، افسوس، تو به دردهایت افتخار میکنی.
- هرگز به دنیا غلبه نخواهی کرد چون به اندازه او وقت نداری.
- مردم قدری از حقیقت را میشنوند که پذیرشش را دارند و قسمتی از واقعیت را به تو میگویند که تحملش را داری.
- تو در من زندگی نمیکنی، تردد میکنی، من آنقدر از تو برانگیختهام که اتصال به تو آرامم نمیکند، متلاشی ام میکند.
- جایی که بزرگترین دغدغه تفریح کردن است، هرچه نزدیکتر باشی، اسباب بازی تری.
- به آمدنت یقین دارم، اگر دیر شود، به دنیای پس از مرگ ایمان خواهم آورد.
- چیزی که هزینه نگهداریش بیشتر از قیمتش باشد، توجیه نگه داشتن ندارد، اگرچه انسان.
- سختترین کار برای یک زن این است که فکر کند چیزی که حس کرده اشتباهست؛ و برای مرد اینکه، حس کند چیزی که فکر میکند اشتباهست.
- ترس به تو کمک میکند یک روز بیشتر زندگی کنی، جسارت به تو کمک میکند یک روز بهتر زندگی کنی.
- فراموش کردن یک فعل نیست، یک پروسه است.
- در طوفانی که به راه انداختی من تحمل میکنم. تو میشکنی.
- تو از من متنفر نیستی، تو از حسی که به من داری متنفری.
- شکارچی؛ میکشد و میبَرد، قاتل؛ میکُشد و می روَد.
- آدمها عوض میشوند یک «عوضی» قبلأ شانس خود را امتحان کرده.
- هیچ پاسخی آنقدر دندان شکن نیست که بتواند یک احمق را متقاعد به سکوت کند.
- با تو در موازنهام... موازنه، تحلیل وجودم در اسید توست.
- برای بلوغت حرف دارم و تأمّل، برای کودکیت، لبخند و تحمّل.
- این بار سنگین به دوشِ بودنم؛ سهمِ توست که هنوز نیامدهای.
- این دنیا؛ از جایی که مَرا به دیوار آویخته اَند، کَج است.
- مادری شیر خوارش را از دست داده؛ چه رنج میبرد، از التهابِ پستانِ پُرَش.
- سر از تنهایی ام درنمیآورم؛ کسی به آن اضافه و از آن کم نمیکند.
- آدم تا زنده است باید بخوابد، بعد از مرگ که خواب لذتی ندارد.
- اگر ثروتمند نیستید؛ عشق احتمالاً ارزانترین تفریح دنیاست.
- زندگی یک پیشنهاد است، به کسی که هنوز وجود ندارد.
- طبعِ پیش پا افتادهٔ انسان، مرگِ طبیعی، مرگ از کهولت است.
- تحمل یعنی بگذاری؛ درد بیاید، بماند، بِدَرَد، برود.
- تحمل گذشتن از منطقه جنگی درد است.
- توجیهها، مُدهایی هستند که آدمها به-روز تَنِ حرف هایشان میکنند.
- آغوشِ اَمن برای یک غمگین. آغوشِ یک غمگین-تر است.
- برای خوب نوشتن لازم نیست در تنهایی چیزی مصرف کنید. کافیست قرصهایتان را نخورید و به میان مردم بروید.
- افراد ۲ دستهاند
۱. دروغگوهایی که وقتی لازم است دروغ میگویند
۲. دروغگوهایی که هر وقت بشود، دروغ میگویند
دسته اول را «صادق» مینامند.
- دنیا از پیامهای بازرگانی شروع شد کمکم، با زاد و ولد آدمهایی برای تبلیغات معرفی شدند. بعد آدمها به دو دسته تقسیم شدند، آنهایی که عدد بودند که " نفر " صدایشان میکردند و آنهایی که " قهرمان " بودند که در پیامها معرفی میشدند. بعد انسان به یک معنای جدید با تعریف "حوصله" دست یافتند.
- «امروزه انسانها به دو دسته تقسیم میشوند؛ آنها که حوصله دارند و آنها که حوصله ندارند.»