نرگس محمدی

فعّال حقوق بشر و زندانی سیاسی ایرانی

نرگس کریم محمّدی (۲۱ آوریل ۱۹۷۲) (۱ اردیبهشت ۱۳۵۱) کنشگر حقوق بشر ایرانی است. زادهٔ زنجان از عذرا بازرگان و کریم محمدی، ترک آذری و مسلمان شیعهٔ دوازده‌امامی؛ دانش‌آموختهٔ رشتهٔ فیزیک کاربردی است. فعالیت سیاسی خود را از دوران دانشجویی‌اش آغاز کرد، از سال ۱۹۹۶م/ ۱۳۷۵ش به روزنامه‌نگاری روی آورد. سه سال پس از آن با تقی رحمانی ازدواج کرد. پس از تأسیس کانون مدافعان حقوق بشر در ۲۰۰۳م/ ۱۳۸۱ش، نایب رئیس آن انتخاب شد. به خاطر فعالیت‌های خود، به ویژه پس از ۲۰۰۹م/ ۱۳۸۸ش از جمله در راستای مبارزه با اعدام و دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی بارها دستگیر و به مجازات‌های سنگین محکوم شده‌است، و برای دو پرونده‌اش جمعاً به ۱۵ سال حبس قابل اجرا محکوم است. گزارش‌های بسیاری از شکنجه، بیماری، آزار و اذیت او و خانواده‌اش نشر شده‌است.[۱]

به اعتقاد من زندگی و مقاومت به هم گره خورده‌اند.

گفتاوردها

ویرایش
  • جامعه بین‌الملل، حق ندارد از نقض حقوق بشر و به خطر افتادن امنیت شهروندان در جامعهٔ ایران چشم‌پوشی کند. در واقع سازمان ملل برای بهبود حقوق بشر موظف به مداخله است. مذاکرات و تصمیمات و سیاست‌گذاری دولت‌های غربی، باید تضمین‌کننده آزادی‌های اساسی مردم ایران باشد؛ نه منافع دولت آن.
  • اگر انتخابات، با حقوق سیاسی مردم مثل آزادی بیان و حق تشکل‌یابی همراه نباشد، تأثیر اندکی در جامعه دارد… صِرف برگزاری انتخابات ضامن تجلی اراده واقعی مردم نیست. در حکومت ایران انتخابات به معنای تجلی اراده واقعی مردم وجود ندارد.
    • ۳۱ مه ۲۰۲۱/ ۱۰ خرداد ۱۴۰۰، کنفرانس مطبوعاتی در کلاب‌هاوس[۲]

مصاحبه‌ها

ویرایش
  • سال ۸۰ من بارها به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب احضار شدم و یک بارش منجر به بازداشت موقت من شد که حدود یک هفته در یک سلول انفرادی تحت بازجویی بودم.
    • ۱۰ ژوئن ۲۰۰۳/ ۲۰ خرداد ۱۳۸۲، گفتگو با «رادیو فردا»[۳]
  • تصویری که حکومت ظالم از مردم و جامعه ایران به جهانیان می‌دهد با فرهنگ زنده، پویا و باملاحظه مردم و جامعه ایران هم‌خوانی ندارد. اکثریت جامعه ایران با حجاب اجباری مخالف‌اند اما حکومت، زنان را به خاطر عدم رعایت آن، زندانی و از حقوق اجتماعی محروم می‌کند. ایرانیان هرگز شعار «مرگ بر آمریکا» سر نمی‌دهند. این حکومت است که چنین دروغی را به جهانیان منعکس می‌کند.
  • زندگی، من را به سمتی سوق داد که در جامعهٔ ایران و همچنین در سطح جهانی مدافع حقوق بشر شوم.
  • زنان در ایران می‌دانند که هرگز ظلم و تبعیض را به هیچ شکل تحمل نخواهند کرد.
  • به اعتقاد من زندگی و مقاومت به هم گره خورده‌اند.
  • بازداشت شدن در مقابل چشمان فرزندانم، تحمل سلول‌های انفرادی، ندیدن چهره و نشنیدن صدایشان، فراتر از هر کلمه، منطق و باوری غیرقابل تحمل است. اما در تمام این سال‌ها آرزوی آزادی و برابری در سرزمینم و احقاق حقوق بشر و دموکراسی در جامعه‌ام به تحمل این رنج برای من معنا بخشیده است.
  • من فمینیستی هستم که معتقدم خشونت علیه زنان یکی از رایج‌ترین، ریشه‌دارترین و تاریخی‌ترین اشکال سرکوب است.
  • به اعتقاد من دموکراسی و حقوق بشر، بدون احقاق حقوق زنان غیرممکن است و این احقاق حقوق زنان است که می‌تواند دموکراسی را تضمین کند.
  • من به خوبی می‌دانم که پیروزی آسان نیست اما قطعی است.
  • دیکتاتوری مردم را زندانی، شکنجه و اعدام، صدای مخالفان را خاموش، آزادی بیان و عقیده را تهدید و دانشگاه‌ها را تبدیل به پادگان و محیط‌های امنیتی کرده است. نویسندگان را محدود و کتاب‌ها و روزنامه‌ها را سانسور می‌کند اما علاوه بر این‌ها، خود زندگی را نیز نابود می‌سازد. دیکتاتوری عشق را در دل جوانان حبس می‌کند، دنیای کودکان را پاره می‌کند، شادی را به زنجیر می‌کشد و رؤیاها را به حسرت تبدیل می‌کند. دیکتاتوری و جنگ دو روی یک سکه هستند.
  • ما گرفتار یک حکومت استبدادی دینی هستیم و تا زمانی که از حکومت دینی و استبداد گذر نکنیم، به دموکراسی و آزادی و برابری که روز باشکوه پیروزی است نخواهیم رسید.
    • ۲۳ نوامبر ۲۰۲۳/ ۲ آذر ۱۴۰۲، مصاحبه با آنجلینا جولی[۴]

گفته‌های زندان

ویرایش

از یادداشت‌ها، نامه‌ها، فایل‌های صوتی و روزنویسی‌هایش در زندان:

  • حکومت مسئول کشتار بی رحمانه مردم و خشونت هاست، همه موظفیم در مقابل کشتار مردم توسط حکومت بایستیم.
  • صدها هموطن عزیزمان با شلیک مستقیم عوامل حکومت به خون غلطیدند. مادران و پدران کمر خم کردند و خانه‌ها به پرچم سیاه مزین شدند. قربانیان استبداد دوباره به قربانگاه برده شدند. ملتی به ستوه آمده از فقر و تبعیض و فساد حکومت استبدادی به پای خاسته‌اند تا صدای پرخشم وبغض الودشان را به گوش مسئولان برسانند اما به جای شنیده شدن فریادشان به رگبار گلوله بسته شدند.
  • حکومت معترضان را فارغ از شکل اعتراضاتشان در سلسله اعتراضات اخیر، «اغتشاشگر»، «آشوبگر» و «ارازل و اوباش» نامیده و آنها را جزء مردم ایران نمی‌داند. معترضان مردم ایران هستند اما نه از جنس حاکمان. مردمانی هستند رنج و گرسنگی کشیده، مردمانی تحقیر و سرکوب شده، مردمانی که به هر طریق ممکن برای نقد، اصلاح و اعتراض کوشیدند، سرکوب شدند و اکنون در کف خیابانها فریاد حق خواهی سر می‌دهند.
  • حاکمان اعلام می‌کنند اعتراض حق مردم است. اما به یاد نمی‌آوریم اعتراض و حتی نقدی که به سرکوب توسط حکومت نیانجامیده باشد. حکومت نشان داده که مسالمت آمیزترین اعتراض‌ها را تحمل نمی‌کند و حتی تظاهرات سکوت را با گلوله پاسخ می‌دهد.
  • تاریخ مایه عبرت مستبدان نشده است. سرکوب هر اعتراضی در مقاطع مختلف تاریخ این سرزمین، بسترساز شکل‌گیری قدرتمندتر اعتراضات و حق خواهی‌های بعدی شده، بدیهی است شکل و دامنه اعتراضات آینده، مطابق با نوع مواجهه نظام با معترضان فعلی رقم خواهد خورد.
    • ۱ دسامبر ۲۰۱۹/ ۱۰ آذر ۱۳۹۸، نامه از زندان[۵]
  • ملتی هستیم صلح‌طلب و پایبند به آرمان عدالت و آزادی. در پویش تاریخ پرافتخارمان از مشروطه تاکنون، نسل به نسل و نفس به نفس، آزادی و عدالت جسته و سر خم نکردیم. طی ۴۰ سال گذشته با مدنی‌ترین و مسالمت آمیزترین شیوه‌ها؛ استقلال، آزادی و جمهوری طلبیدیم. اما استبداد سر برافراشت.
  • در اعتراض به تضیع حقوق اساسی ملت و سیاست‌های سرکوبگرانه حکومت و بی‌توجهی به رای و خواسته ملت و در شرایطی که حکومت هیچ‌یک از راه‌های قانونی و مسالمت‌آمیز مشارکت و اعتراضات مردمی از جمله تجمعات، راهپیمایی‌ها، تحصن‌ها و شکل‌گیری نهادهای مردمی و مدنی را برنمی‌تابد و با شیوه‌های خشونت‌آمیز، زندان، شکنجه، سرکوب و کشتار آبان با مردم بی‌پناه و ستم‌دیده مقابله می‌کند؛ شایسته است که با مدنی‌ترین شیوه اعتراض به پا خیزیم و با راه‌اندازی کارزار قدرتمند «تحریم انتخابات» پاسخ سیاست‌های تنگ‌نظرانه و سرکوب‌گرانه حکومت را داده و به حرمت خون کشته‌شدگان مظلوم، در پای صندوق‌های رای حضور نیابیم.
    • ۵ فوریه ۲۰۲۰/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۸، نامه از زندان[۶]
  • … که در این زندان ۶۰ زن زندانی هستند و بی‌نوایی‌شان با فقر فرهنگی گره خورده است. فقرشان چنان است که حتی میل من را برای خریدن جنس خوراکی از فروشگاه ناتوان کرده است. حتی شوق پوشیدن لباس نو را هم از من گرفته است. گوشت از جیره غذایی زندان حذف شده است. فقر و اعتیاد و… برخی از زندانیان خطرناک که به اعدام محکوم شده‌اند، در من هم ترحم و هم ترس از زیستن در چنین زندانی ایجاد کرده است. اما یک چیز در دسترس است البته اگر پولش را داشته باشی: مواد مخدر. از خودم می‌پرسم چرا باید به چنین زندانی تبعید شوم؟ گاهی هم می‌پرسم چرا زندانی شده‌ام، به چه جرمی؟ و بعد شعر شاملو را با خود مرور می‌کنم: من اما… [هیچ‌کس را، در شبی تاریک و توفانی نکشتم من اما راه بر مرد رباخواری نبستم من اما نیمه‌های شب ز بامی بر سر بامی نجستم. در این‌جا چار زندان است…]
    • ۱۳ فوریه ۲۰۲۰/ ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، نامه از زندان[۷]
  • من در این رنج قربانیان فقر و فساد و استبداد و حاکمیت قوانین مردسالار در میان خواهرانم، همان‌هایی که برای تحقق حقوق‌شان پای در کارزار گذاشته‌ام و در کنار انسان‌هایی که شنیدن فقر و گرسنگی شان مرا به اعتراض وامی‌داشت حبس می‌گذرانم. به حکم مقامات قضایی و امنیتی حتی دادن کتاب به من ممنوع است، آرزو داشتم در روز تولدم یکی از کتابها را به من می‌دادند اما چه افسوس! هدیهٔ امسال من زانو به زانو نشستن و چشم درچشم نگریستن و شنیدن صدای قربانیان بی‌رنگی است که سرنوشتشان درد را به استخوانم رسانده و مرا عریان در میدانگاه رنج وعشق گذاشته‌اند تا بفهمم دزدی یک پفک نمکی برای کودک گرسنه و روسپی‌گری برای شب در خیابان نخوابیدن چه تباهی به بار می‌آورد و نداشتن حق طلاق زن را تا پای چوبه دار و گودال سنگسار می‌کشاند.
  • مشاهده رنج و درد وزیستن با فلاکت و هلاکت آن‌ها، تولد دوباره مرا رقم زده است. من در میان این چهاردیواری سخت و سرد، دلشکسته ولی سرخوش و ایستاده، سال دیگری از حبس ظالمانه‌ام را آغاز می‌کنم. این زیستن، سخت اما یقین بخش است تا ایمان داشته باشم که تلاش برای تحقق عدالت، آزادی و حقوق بشر ارزش از دست دادن تمام داشته‌هایم را دارد حتی نشنیدن صدای کودکانهٔ علی و کیانایم را.
    • ۴ مه ۲۰۲۰/ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹، نامه از زندان[۸]
  • ۱۵ تیر: تلخی شنیدن خبر مرگِ مادرِ زندانیِ دور از دسترس تا مغز استخوانم می‌رود. کیانا نباید این لحظه را تجربه کند. باید زنده بمانم.
  • یکی از این زنهای بیمار، چوپان است. یکی دیگر دختر چوپان. اینها فقیر نیستند. این چیزی که آنها در آن هستند، فقر نیست، فراتر از فقر است. از روی‌شان خجالت می‌کشم.
  • ۲۵ تیر : … برای رد کردن وضع اینجا و ادعای من، اینها را هم به بازی گرفته‌اند. اینها حتی نمی‌دانند که می‌توانند توقعی داشته باشند. فکر می‌کنند زندگی همین است. با اینها هم بازی سیاسی می‌کنند.
  • ۱ مرداد: حالم بهتر است. هنوز نمی‌توانم یک دور دور حیاط راه بروم. اما بهترم بعضی‌ها می‌گویند اعتصاب غذا کن تا تلفن به علی و کیانا را بهت بدهند. اما نمی‌خواهم با مطالبه فردی اعتصاب غذا کنم. به دادیار گفتم فقط مانده شیر آب را هم به رویم ببندید. زندانی‌ام کردید، بچه‌هایم را گرفتید، کتکم زدید، تبعید کردید، و از هیچ شکنجه‌ای فروگذار نکردید. آب را هم ببندید. من نگران اینها نیستم. هیچ مطالبه فردی ندارم. من بعد از کشتارهای دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ یک جای دیگر ایستاده‌ام. اصلاح‌طلبی عهد ما نبود، راهکار ما بود برای عهد دیگری. من به آن عهد وفادارم. و هیچ سر آشتی ندارم.
    • روزشمار نشرشدهٔ ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۰/ ۲ مرداد ۱۳۹۹[۹]
  • تن ما زنان آماج شلاق‌های مردان متشرعِ حکومت استبداد دینی شد تا شرع را حرمت گزارند. من از نسلی هستم که کمربند پشت مانتومان به دلیل تحریک مردان، روسریِ کوچک روی موهایمان، رنگ لباس‌مان، لاک ناخن‌مان، تنگی و کوتاهی شلوار و مانتومان، جوراب سفیدِ زیر شلوار و در داخل کفش کتانی‌مان، ایستادن با یک پسر همکلاسی برای بحث سر موضوعِ درسی، یا قدم زدن با یک مرد در پیاده‌روی خیابان و در انظار عمومی، حتی زیبایی و شادابیِ طبیعی چهره‌هایمان موجب ترس، اضطراب، تحقیر، توهین و مجازات، شلاق، کمیته انضباطی و زندان شد. عکس‌های پزشکی قانونی زنجان نشان می‌دهد که تن من از شانه و سینه تا بازو و ران پا چگونه توسط مردان دریده شده بود. چه شده است که تن محکوم به پوشیده ماندن، دیده نشدن، و حتی حذف شدن ما زنان، اکنون با دستان مردان حکومت دریده می‌شود و غیرتی را برنمی‌انگیزد و مستوجب مجازات نمی‌گردد، بلکه زن دریده شده در جایگاه متهم می‌نشیند. تن ما زنان روزی برای حفظ ایمان و شرع مردانِ در حکومت، و روزی دیگر برای حفظ قدرتشان، فرودگاه شلاق‌ها و تازیانه‌هایشان شد و چه سخت است تمکین به اینکه اکنون هم باید زنان در بیدادگاه‌های‌شان در جایگاه متهم بنشینند که چرا وقتی تن‌شان را دریدند، دهان‌شان باز شد و فریاد زدند!
    • ۲۷ فوریه ۲۰۲۱/ ۹ اسفند ۱۳۹۹[۱۰]
 
آزادی و برابری و سرزندگی و نشاط حق ما زنان است؛ حتی اگر بهای آن زندان و مرگ باشد.
  • در این نظام سلطه‌گر، صدا و موی زن ممنوع و در زندان، حتی میوه برای زن ممنوع است و سزاوار است که بگویم زن ممنوع است.
  • تلاش زنان سرافراز جامعه ایران تقلایی حق‌طلبانه و مبارزه‌ای شجاعانه است، نه بی‌حیایی و این حکومت استبدادی زن‌ستیز است که ارزش‌های انسانی را وارونه کرده است.
  • در جمهوری اسلامی، زن اگر در زندان قرچک میوه ممنوعه بخواهد، بی‌عفت و فاحشه است. زن اگر در جامعه پوشش آزادانه بخواهد، بی‌حیا است. اگر در خانواده حق طلاق بخواهد، ناشزه است و اگر زندگی و شادی بخواهد، سزاوار مجازات است.
  • آزادی و برابری و سرزندگی و نشاط حق ما زنان است؛ حتی اگر بهای آن زندان و مرگ باشد.
    • ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۲/ ۲۵ تیر ۱۴۰۱؛ نامه از زندان قرچک[۱۱]
  • با دلی سرشار از عشق و امید و سرزندگی عهد می‌بندم که تا تحقق صلح و حقوق بشر و به واقعیت پیوستن رؤیای آزادی و برابری در ایران و جهان از پای ننشینم. زنده باد آزادی، برابری مدنی و دموکراسی.
    • ۲ فوریه ۲۰۲۳/ ۱۳ بهمن ۱۴۰۱؛ پیامی از داخل زندان اوین دربارهٔ دریافت جایزه بنیاد «اولاف پالمه»[۱۲]
 
استبداد، شرارتی پایان‌ناپذیر و بی‌حد و مرز است که سایهٔ شومش را دیرزمانی است که بر سر میلیون‌ها انسان آوار کرده است. استبداد، زندگی را به مرگ، موهبت را به حسرت و آسایش را به عذاب تبدیل می‌کند. استبداد ذایل‌کنندهٔ «انسانیت»، «اراده» و «شرافت» انسان است. «استبداد» روی دیگر سکهٔ «جنگ» است. شدت ویرانگری و انهدام هر دو هولناک است. یکی مستقیم با شعله‌های ویرانگر آتش که قابل رؤیت است و دیگری موذیانه و فریبکارانه «انسان» را پاره‌پاره می‌کند. جان دادنِ «انسان» در دالان‌های «وحشت» و ناامنی استبداد، چون جان دادن پرهراس یک انسان بی‌پناه زیر آتش موشک و گلوله است.
  • من یکی از میلیون‌ها زن سربلند و مقاوم ایرانی‌ام که برای رفع ستم، سرکوب، تبعیض و استبداد به پا خاسته‌اند. یاد می‌کنم از زنان بی‌نام و نشانی که در حوزه‌های گستردهٔ سرکوب بی‌امان، جسورانه مقاومت و در واقع مقاومت را زندگی کرده‌اند.
  • این پیام را از پشت دیوارهای بلند و سرد زندان می‌نویسم. من یک زن خاورمیانه‌ای‌ام. خاورمیانه‌ای که گر چه از سابقه تمدنی بسیار غنی برخوردار بوده، اما اکنون در میان جنگ، آتش تروریسم و بنیادگرایی گرفتار شده است. من یک زن ایرانی‌ام. ایرانی تمدن ساز و پرافتخار که امروز تحت ظلم بی‌امان حکومت دینی استبدادی زن‌ستیز است. من زنی زندانی‌ام که در تحمل رنج‌های عمیق و جان‌کاه ناشی از فقدان آزادی، برابری و دموکراسی، به ضرورت وجود آن‌ها پی برده و ایمان یافته‌ام.
  • در میان شعله‌های خشونت و در قدرت‌یابی و تداوم استبداد، سال هاست مسئله ما، پیش و بیش از ارتقاء «کیفیت زندگی» اساساً امکان «زنده ماندن»، «بقاء» و «زندگی کردن» شده است. در چنین وضعیتی «حیات برهنه» انسان، بی‌هیچ حایل و سپری در مقابل قدرت سرکش حکومت‌های استبدادی قرار می‌گیرد و در مقابل همه چیز، بی‌پناه می‌ماند. در دنیای کنونی فرق معنادار و شکاف بزرگ و بیگانه‌کننده‌ای بین این دو وضعیت وجود دارد. ما در تقلای «زنده» ماندنیم. این «واقعیت زندگی» ماست. ما مبارزه را زندگی می‌کنیم و آگاهانه و داوطلبانه گام به راهی می‌گذاریم که شاید جان سالم به در نبریم.
  • استبداد، شرارتی پایان‌ناپذیر و بی‌حد و مرز است که سایهٔ شومش را دیرزمانی است که بر سر میلیون‌ها انسان آوار کرده است. استبداد، زندگی را به مرگ، موهبت را به حسرت و آسایش را به عذاب تبدیل می‌کند. استبداد ذایل‌کنندهٔ «انسانیت»، «اراده» و «شرافت» انسان است. «استبداد» روی دیگر سکهٔ «جنگ» است. شدت ویرانگری و انهدام هر دو هولناک است. یکی مستقیم با شعله‌های ویرانگر آتش که قابل رؤیت است و دیگری موذیانه و فریبکارانه «انسان» را پاره‌پاره می‌کند. جان دادنِ «انسان» در دالان‌های «وحشت» و ناامنی استبداد، چون جان دادن پرهراس یک انسان بی‌پناه زیر آتش موشک و گلوله است.
  • «استبداد» و «جنگ» فزون‌بخش «قربانی» است. قربانیان «استبداد» و «جنگ» فقط جان‌باختگان نیستند. هر دو، «انسانیت» و «شرافت» بازماندگان، ناظران و سکوت‌کنندگان را به چالش می‌کشند و کیست که ادعا کند در این معرکه، «انسان» باقی می‌ماند؟
  • دموکراسی به واسطهٔ ظرفیتی که برای تحقق آزادی و برابری در دل خود دارد، مطالبهٔ بنیادین جامعه ایران بوده و قریب به اتفاق جامعه مدنی، خواهان تغییرات بنیادین و گذار به دموکراسی به‌عنوان مؤلفهٔ نظام سیاسی آینده ایران هستند.
  • جمهوری اسلامی در عرصهٔ سیاسی، راه هرگونه تحرک سیاسی را در جامعه مسدود کرده و ساختارهای فرصت‌های سیاسی را محدود و حوزه‌های کنش‌های جمعی و فردی را سرکوب می‌کند. جمهوری اسلامی اساساً با پاسخگویی به «مردم» بیگانه است.
    • ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳/ ۱۹ آذر ۱۴۰۲، متن سخنرانی در مراسم اهدای جایزهٔ نوبل[۱۳]
  • می‌خواهم تأکید کنم که لزوماً زندگی انسان‌های با گرایش یا تفکر متضاد با ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی در معرض خطر تهدید قرار ندارند. کافی است در یکی از شهرها یا روستاهای ایران ساکن باشی تا درک کنی که همه ابعاد زندگی‌ات در معرض خطر جدی اضمحلال قرار دارد.
  • برای نجات ایران باید حکومت دینی استبدادی زن‌ستیز را پایان دهیم و گذار مسالمت‌آمیز و کم هزینه‌ای برای مردم را رقم بزنیم. این مرحله و مرحلهٔ پس از آن یعنی استقرار دموکراسی و حقوق بشر و آزادی و برابری الزاماتی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به شکل‌گیری، قدرت‌یابی و استمرار جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی و انقلابی و همچنین تقویت و گسترش نهادها و سازمان‌ها و گروه‌های مدنی و توسعه گستره ساختاری آن اشاره کرد.
    • ۲۱ آوریل ۲۰۲۳/ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، پیام به همایش «گفت‌وگو برای نجات ایران»[۱۴]
  • با وجود آپارتاید جنسیتی، دسترسی به صلح پایدار میسر نیست و دستخوش تضادهای لاینحل خواهد بود. دموکراسی، اخلاق، آزادی و برابری در شرایطی که زنان از حقوق انسانی و شرایط برابری برخوردار نیستند و در وضعیت سلطه، تبعیض و سرکوب بی‌معناست.
    • ۲۱ فوریه ۲۰۲۴/ ۲ اسفند ۱۴۰۲[۱۵]
  • مبارزه زنان ایران علیه حجاب اجباری، صرفاً مبارزه برای حق پوشش نیست و ستیز حکومت با زنان هم برای یک فریضه دینی نیست. هم زنان ایران و هم رژیم جمهوری اسلامی هر دو آگاهند که مسئله، شکست استبداد دینی است.
    • ۲۰ آوریل ۲۰۲۴/ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳[۱۶]

نوشتارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. «نرگس محمدی». گروه اطلس زندان‌های ایران. 
  2. «نرگس محمدی: با تحریم ناقضان حقوق بشر و سرکوبگران موافقم». ایران وایر، ۱۱ خرداد ۱۴۰۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  3. «محکومیت یک فعال ملی مذهبی به پنج سال حبس تعلیقی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی». رادیو فردا، ۲۰ خرداد ۱۳۸۲. 
  4. «نرگس محمدی در گفت‌وگو با آنجلینا جولی از زندان: مردم ایران پیروز خواهند شد». ایران اینترنشنال، ۲۴ آذر ۱۴۰۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  5. «گزارش نرگس محمدی از زندان زنجان: از زیستن در چنین زندانی می‌ترسم». گروه اطلس زندان‌های ایران، ۱۰ آذر ۱۳۹۸. 
  6. «پیام نرگس محمدی از زندان زنجان: با تحریم انتخابات پاسخ سیاست‌های سرکوبگرانه حکومت را بدهیم». کانون مدافعان حقوق بشر، ۵ فوریه ۲۰۲۰. 
  7. «گزارش نرگس محمدی از زندان زنجان: از زیستن در چنین زندانی می‌ترسم». گروه اطلس زندان‌های ایران، ۲۴ بهمن ۱۳۹۸. 
  8. «نامه نرگس محمدی از زندان زنجان؛ “سال دیگری از حبس ظالمانه خود را آغاز می‌کنم”». هرانا، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹. 
  9. «روایت نرگس محمدی از پشت صحنه گزارش تلویزیون: «با آمپول سر پایم کردند تا فیلم بگیرند»». گروه اطلس زندان‌های ایران، ۲ مرداد ۱۳۹۹. 
  10. «نرگس محمدی: من شاکی هستم در جایگاه متهم نمی‌نشینم، حتی با زور و تعرض». شورای مدیریت گذار، ۹ اسفند ۱۳۹۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  11. «نامه نرگس محمدی از زندان قرچک: در این نظام سلطه‌گر، زن ممنوع است». ایندیپندنت فارسی، ۲۵ تیر ۱۴۰۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  12. «نرگس محمدی در پیامی از زندان: مردم سرزمینم خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستند». ایران اینترنشنال، ۲ فوریه ۲۰۲۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  13. «نرگس محمدی: من یک زن ایرانی‌ام. ایرانی تمدن ساز و پرافتخار که امروز تحت ظلم بی‌امان حکومت دینی استبدادی زن‌ستیز است». شورای مدیریت گذار، ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  14. «پیام نرگس محمدی از زندان به همایش «گفت‌وگو برای نجات ایران»». زیتون، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  15. «نرگس محمدی: تا زمانی که آپارتاید جنسی وجود دارد، دستیابی به صلح پایدار میسر نخواهد بود». شورای مدیریت گذار، ۲۱ فوریه ۲۰۲۴. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 
  16. «نرگس محمدی از زندان: مبارزه زنان با حجاب اجباری ساختار قدرت را نشانه رفته است». ایران اینترنشنال، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳ مه ۲۰۲۴. 

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ