- مادر زری: رستم. بلکه اسمش بعضیا رو سر غیرت بیاره و تکلیف خواهرشو روشن کنه.
- مجید: ای بابا، مگه خواهرش اسیر دیو دو سره.
- مادر مجید: آخه تو این دوره و زمونه کی رستمو میشناسه. میذاشتی آرنولد همه میشناختن.
- مادر مجید: واه واه، همچین میگی مامانبزرگ، انگار خودت تازهعروسی. هر کی ندونه فکر میکنه این نتیجهاته، عزیزم.
- مجید: ببین هپل جون، خواستگاری، حساب هندسه نیست که مردود شی، شهریورماه بیای. جنابعالی رد شدی، یعنی هری. فهمیدی؟ بفرستمت کلاس تقویتی.
- مجید: اسگل، یه پرندهایه که سرتاسر سال دونه جمع میکنه، قایم میکنه، بعد یادش میره کجا قایم کرده.
- مادر حامد: آدمای باهوش با دیدن یه فیلم برای یک ملت تصمیم نمیگیرند.
- مجید: از صبح تا حالا داریم عین کرهٔ زمین دور خودمون میچرخیم.
- مجید: هوو برای خانمها مثل عزراییل هست.
- مجید: صددفعه گفتم جلوی نامحرم، حرفای محرمانه نزن.