محمد نوریزاد

کارگردان و روزنامه‌نگار ایرانی

محمد نوری زاد (زادهٔ ۱۹ آذر ۱۳۳۱) نویسنده و فیلمساز ایرانی است.

دارای منبع

ویرایش
  • «ما به اسم خدا دروغ گفتیم، به اسم خدا مردم رو زدیم، به اسم خدا مردم رو کشتیم!»

مستند شعبان بی مخ ها۲

  • «اینجا سرزمین دروغگویان، دزدان و نابکارانی است که لباس دین پوشیده‌اند.»

مصاحبه با رادیو ندا

  • «هر چه مفسده می‌بینید، یک سرش سپاه پاسداران است!

از بس دزدی فراوان شده دیگران هم به خودشان اجازه می‌دهند که در بخش‌های مختلف بدزدند. وقتی که آقا مجتبی خامنه‌ای می‌آید و کودتای سال ۸۸ را مدیریت می‌کند و کسی مثل احمدی‌نژاد را بر سر مردم آوار می‌کند، خب چرا احمدی‌نژاد فرش زیر پای او نشود و میلیاردها پول زیر پای او نریزد؟! طبیعی است که وقتی شما یک آدم ناچیز را برکشیدید و به او موقعیت دادید آن آدم ناچیز امضاهای خود را به سمت اجابت خواسته‌های شما هدایت می‌کند. یا مثلاً شما ببینید نفت کشور را می‌سپارند به سرداری که دست چپ و راستش را نمی‌شناسد و دو کلمه حرف نمی‌تواند بزند. آخر مگر می‌شود نفتی که باید بزرگ‌ترین تخصص‌ها و نخبگی‌ها در آن دست به دست شود وزیرش بشود یک سردار سپاه. چرا؟! برای اینکه بلعیدن‌های سپاه هموار شود!»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی اندیشه

  • «مجتبی خامنه ای کسی است که تمامی اتفاقات سال ۸۸ را مهندسی کرد.

مجتبی خامنه ای کسی است که در اتاق تمامی مسئولین شنود کار گذاشت. مجتبی خامنه ای کسی است که اطلاعات سپاه را در عرصه‌های مختلف نفوذ داد. بابک زنجانی هم دقیقن توسط مجتبی خامنه ای هدایت شد به سمت بلعیدن یک ثروت افسانه ای.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی ایران فردا

  • رهبری با این همه پول و اقتدار بی‌حساب و کتابش، هم امنیت منطقه را با دخالت‌هایش آشفته و هم مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس و قاضیان را در ایران به آدمک‌هایی بدل کرده که اختیاری از خود ندارند و برای هر مختصری باید انگشت اجازه بالا بگیرند و از بیت رهبری کسب تکلیف کنند

نامهٔ سی و دوم به علی خامنه‌ای

  • مخالفین این نظام چند جورند، از مخالف ملایم تا مخالف با غیظ غلیظ. جمعی از معترضین و مخالفین این نظام گاه آنقدر در نفرت فرو شده‌اند که دیگر آن‌ها را هیچ آرامبخشی جز سرنگونی هر چه زودتر این نظام و به دار آویختن و ریز ریز کردن آخوندها التیام نمی‌بخشد.

فوران نکبت‌ها و دزدی‌ها و بی‌خردی‌ها و بی‌لیاقتی‌ها و قساوت‌ها و آدمکشی‌های مکرر آخوندهای مصدرنشین و عمله‌های دم دستشان بوده که این جماعت را اینچنین در لایه‌های چند به چند تنفر غلطانده‌است.

نامه سی و دوم به علی خامنه‌ای

  • در این سال‌های دهشت، مرا نه با اصلاح‌طلبان مراوده‌ای بوده‌است نه با اصولگرایان؛ که من به منزل و منزلت بسیار فراتری چون انسان‌طلبی و انسان‌گرایی کوچیده‌ام.

نامه سی و دوم به علی خامنه‌ای

  • چرا نام نرگس محمدی در آسمان ایران و جهان درخشیده؟!

نرگس محمدی یک بانویی است ایرانی یک بانویی است بدون نقطه ضعف یک بانویی است مردمی یک بانویی است که به مردمان فارغ از گرایش مذهبی و دینی نگاه می‌کند، برای او بهایی سنی شیعه مسلمان نامسلمان ندارد

مصاحبه با شبکهٔ کلمه

  • «ما باید باور کنیم که در آزمون ۳۳ سالهٔ انقلاب اسلامی و در پیاده کردن آن وعده‌هایی که به مردم دادیم مردود شدیم. این یک حقیقت است، اگر چه تلخ!»

مستند ما آدم کشته‌ایم

  • علت اینکه داستان مذاکره با نرمش قهرمانانه همراه شده دلیلش این است که کارد به استخوان خود آقایان رسیده، یعنی بیت رهبری با همهٔ رگ و پی‌اش طعم تحریم‌ها را چشیده، همان طعمی که مردم از ۳۶ سال پیش چشیده بودند.

مصاحبه با صدای آمریکا

  • آخوندهای ما یک عمر تاریخی بر منبر نشستند و یک جانبه حرف زدند و مردم لام تا کام نشستند و گوش دادند، حالا این آخوند نمی‌آید حرف مردم را بشنود و برایش به عنوان افکار عمومی ارزش قائل شود.

مصاحبه با صدای آمریکا

  • «ما نشان دادیم که دینداران و روحانیان اگر بر مسند قدرت بنشینند می‌توانند دروغ بگویند، می‌توانند به همهٔ وعده‌هایی که دادند پشت کنند، می‌توانند برخلاف همهٔ صحبت‌هایی که در مورد دنیاگریزی داشته‌اند دنیا را در آغوش بگیرند، می‌توانند ظلم کنند، می‌توانند غارت کنند، می‌توانند آدم بکشند!»

مستند ما آدم کشته‌ایم

  • «ما گرفتار جماعتی شده‌ایم که تخصص را برنمی‌تابند، ادب را برنمی‌تابند، فهم و خرد را برنمی‌تابند؛ و چون خودشان نمی‌توانند با شتابِ فهم و خرد هماهنگ شوند، فتوا می‌دهند که حرام است…!

اینگونه راه را بر رشد جوان‌ها و مردم می‌بندند و متخصصین و فهمیدگان را فراری می‌دهند.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی ایران فردا

  • «سی و شش سال است این‌ها حجاب حجاب کرده‌اند. بر بی حجابان هتاکی کرده و عرصه را بر آنان تنگ گرفتند و ناجوانمردانه یک امر شخصی را حکومتی کرده‌اند. اما یک بار این‌ها شهامت نکرده‌اند که یک بانوی بی‌حجاب را به تلویزیون بیاورند و یک بانوی محجبه را هم بیاورند و بعد بگویند با یکدیگر بحث بکنید.

یکی از بی‌حجابی خودش دفاع بکند و دیگری از حجاب خودش. آنگاه اجازه بدهند مردم خودشان انتخاب بکنند.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی ایران فردا

  • «آیت الله‌های ما نمی‌توانند با جهان فهم همپا شوند. آیت الله‌های ما بیست دقیقه نمی‌توانند با یک جوان صحبت کنند. به همین دلیل است که آیت الله مکارم شیرازی اینترنت پرسرعت را حرام اعلام می‌کند یا مثلاً علم الهدی بزرگترین معضل خود را وزیر ارتباطات می‌داند.

وقتی هم فضا آنقدر تنگ شد که امکان جولان برای خردمندان نبود، طبیعی است که انسان خردمند کوچ می‌کند. حالا فضا از تخصص خالی می‌شود و این همان چیزی است که مطلوب نظر این هاست.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی ایران فردا

  • «مرجعیت به خاطر جاماندگی اش در هشتصد سال پیش محتاج نفهمیدن مردم است.

یعنی تا جهل هست، تقلید نیز برقرار است…»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی ایران فردا

  • «شما نگاه بکنید ما در ایران یک آیت الله نداریم که در مقابل این همه مفسده گریبان بدرد، اما به خاطر چند تار موی بانوان یا به خاطر عکس حضرت عباس گریبان دریده‌اند!

این همه معتاد داریم، این همه دختران ما را به تن‌فروشی می‌برند، جوانان ما گرفتار هزار جور مفسده و بیکاری و بی‌هویتی اند. آنوقت این آیت الله‌های ما چسبیده‌اند به حجاب و روخوانی قرآن و … این‌ها علاقه‌ای به فهم و خرد ندارند. به محض برآمدن خرد و نخبگی، اینها فرو می‌ریزند و حرفی برای گفتن ندارند.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی ایران فردا

  • «آزادی یعنی اینکه رهبر از لحاظ حقوق شهروندی باید با یک روستایی برابر باشد. البته این موضوع این روزها تبدیل به یک طنز شده‌است!

براستی چه کسی جرات دارد از رهبر شکایت کند؟!»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی اندیشه

  • «ستار بهشتی یک کارگر گمنام بود، او را کشتند. فکر کردند می‌توانند سر و ته ماجرای یک کارگر گمنامی که کشته شده را هم بیاورند. نمی‌دانستند که این کارگر گمنام مادری دارد پوست و استخوان، اما با یک دل دریایی! کسی که محکم در خون خواهی پسرش ایستاد و سر خم نکرد و از ستار گمنام آوازه‌ای برکشید که جهانی شد.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی اندیشه

  • «هیچ‌یک از بزرگان این نظام جرأت ندارند که با بهائیان صحبت کنند. چرا؟ چون آیت الله‌ها کمین کرده‌اند به محض اینکه مسئولی حرف از انسانیت بزند، او را از کار برکنار کنند.

شما یک نمونه بیاورید که بزرگان نظام، آن‌هایی که به عنوان مثال اصلاح طلبند، آن‌هایی که متفاوت فکر می‌کنند و آن‌هایی که خیلی پیشرفته هستند یک بار آیا توانسته‌اند از حقوق این‌ها دفاع کنند؟ دانش آموزی که رتبهٔ اول کنکور می‌شود و بهائی است چرا نباید بتواند درس بخواند؟ اصلاً رتبهٔ آخر. او چرا نباید بتواند در سرزمین خودش درس بخواند؟»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی منو تو

  • «کربلای سال شصت و یک هجری را رها کنید و به کربلای ایران بنگرید. کربلا اینجاست. شمر اینجاست. خولی اینجاست. سرهای به نیزه شده اینجاست. اسیر اینجاست. زنان وطفلان پای برهنه و گریزان اینجایند.

یک نگاهی به چهرهٔ پاسداران فربه از مال حرام بیاندازید، کسانی که یک روز در صف مردم بودند و امروز به برکت دلارهای نفتی و اسکله‌های قاچاق و پیمان‌های بدون مناقصه و سهام مخابرات و هزار فرصت اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی، خنده کنان به فوج اسرا می‌نگرند و شلاق به دست، قهقهه سر می‌دهند و اسلحه به دست، مراقب اند اسیری از صفِ اسارت خروج نکند.»

نامهٔ سیزدهم به رهبری

(۱۱ آذر ۱۳۹۰)

  • «آقای احمدی‌نژاد در آن دو سه ماه سرپرستی اش، دست به اعماق و اسرار این وزارتخانه برد و برای روزهای مبادای خود، اسناد و مدارکِ دلخواه را یکجا در چمدان مخصوصش ریخت و آن‌ها را به یک جای امن بُرد.

احمدی‌نژاد تاریخ مصرف داشت، این را خودش خوب می‌دانست. همچنین او می‌دانست تاریخ مصرفش به زودی سر خاهد رسید. او باید از این مأموریت تکرار نشدنی، بار می‌بست و گودال شخصیت متزلزلش را با کیسه‌های بی زبان پولِ مردم پُر می‌کرد. اسناد به غارت رفته از وزارت اطلاعات، گردنِ احمدی‌نژاد را دربزنگاه مرگ، از زیر تیغهٔ گیوتین ما به در بُرد و بازی باخته را به نفع او رقم زد. اکنون او علیه هر کس که از او اسم ببرید سند دارد. از رئیس مجلس و خاندان او گرفته تا جنابان رضایی و قالیباف و یک به یک نمایندگان آلودهٔ مجلس و آیت الله‌های صاحب نام و آقازادگان سرشناس. حالا دیگر فلان شخصیت برجستهٔ کشور یا فلان آیت الله پرطمطراق یا فلان آیت الله زادهٔ پرنفوذ مگر می‌توانند به او چپ نگاه کنند؟ چپ نگاهش کنند، حیثیت آلوده و دروغین شان را با فشار یک دکمه برملا می‌کند. که: “اگر بنا بر غرق شدن من است، چرا همگی با هم غرق نشویم”؟»

نامهٔ دهم به رهبری

۱۷ آبان ۱۳۹۰

  • «ما داریم در بستری از لات بازی‌های بسیجیان زندگی می‌کنیم. به خاطر همین لات بازی‌های آن‌ها بسیاری از مردم دنیا کمترین رغبت را برای معاشرت با ما ندارند.

این شعبان بی مخ‌های بسیجی آبروی ما را در دنیا برده‌اند و لکهٔ ننگی بر پیشانی ما نشانده‌اند. اینکه ثابت کردند می‌شود بسیجی بود و فحش داد. می‌شود بسیجی بود و زد و کشت. می‌شود بسیجی بود و اموال مردم را دزدید. می‌شود بسیجی بود و به قانون خندید.»

مستند شعبان بی مخ ها۷

  • «جنگ ۸ ساله با عراق جنگی ابلهانه بود که بسیاری از ذخایر مالی و انسانی ما را دود کرد و نتایجی که داشت فقط برای یک جمعیتی از آخوندهای بی‌خردی بود که مردم و فرزندان مردم را تحریک و نابود کردند.»

مصاحبه با رادیو دویچه وله

  • «از کلام رهبر ما هیچگاه کلمهٔ «دشمن» نمی‌افتد. دشمن یک ضرورت و یک نیاز است برای روحانیان و مسئولان ما که در حالی که خود در داخل بزرگ‌ترین لطمه‌ها را وارد کرده‌اند، همهٔ ناهنجاری‌ها و ضایع کردن‌ها و بی عرضگی‌ها و بی‌لیاقتی‌های خود را به گردن دشمن فرضی بیندازند که در بیرون از مرزها است، تا به این ترتیب از آسیب‌ها رهایی پیدا کنند.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی منو تو

  • «بزرگترین مشکل امروز ما آخوندها و آیت الله‌هایی هستند که بدون لیاقت و تخصص و آگاهی، کلیدها و سررشته‌های ادارهٔ جامعه را در دست دارند و تا زمانی که اینها اختیار دارند ما به سراشیبی نگون‌بختی و فلاکت پیش خواهیم رفت.

از میان همهٔ آخوندهایی که الان بر سر کار هستند یک نفر را مثال بزنید و بگویی که مدیر لایقی است، دانشمند فهیمی است، هوشمند با خردی است. اینها آدم‌هایی هستند که در نابجا قرار دارند و برای مردم این سرزمین خط و نشان می‌کشند.»

مصاحبه با شبکهٔ تلویزیونی رها

  • «ما از دیوار کسی بالا نرفتیم، ولی شما یک سردار فربهٔ سپاه را به من نشان بدهید که دزدی نکرده باشد، که از دیوار این سرزمین بالا نرفته باشد.»

در سالگرد ستار بهشتی

  • «ما تا به خودمان آمدیم با خلخالی‌هایی روبرو شدیم که کشتند بدون اینکه

دادگاهی تشکیل بدهند. با روح‌الله حسینیان مواجه شدیم، با پورمحمدی‌ها، با شیخ علی فلاحیان، که کشتند بدون اینکه به دستگاهی پاسخگو باشند.»

در سالگرد ستار بهشتی

  • «عشق برای جامعه ای که از عشق تهی است سیاسی‌ترین واژه است!»

مصاحبه با رادیو فرانسه

بدون منبع

ویرایش
  • «این اطلاعاتی‌ها و سپاهی‌ها به خیال خودشان با گرفتن و زندانی کردن جوان‌های ما آن‌ها را ذلیل می‌کنند. در حالی که هم ترس آنان را فرو می‌ریزند و هم آنان را با کسانی همبند می‌کنند که سرآمدند.

جوانی را که بی هیچ خطا به زندان می‌برند شاید هیچ انگیزهٔ سیاسی نداشته باشد، اما وقتی بازمی‌گردد مگر می‌تواند نداشته باشد؟»

  • «خیلی‌ها به من پیشنهاد کرده‌اند که از کشور خارج شوم؛ ولی جای من همینجاست. در کشورم، و در کنار مردمی که زبانش سال هاست به لکنت افتاده. مردمی که بی‌دلیل ترسانده شده‌اند. مردمی که نیاموخته اند برای احقاق حقوق خود اعتراض کنند. مردمی که با زبان بی زبانی به من می‌گویند: بمان و صدای ما باش.»
  • «خون ستار بهشتی ننگی است بر پیشانی نیروی انتظامی، بر پیشانی دستگاه قضایی و بر پیشانی بیت رهبری!»
  • «بسیجی در امروز جامعهٔ ما یعنی: عقل تعطیل، فهم تعطیل!

یعنی اطاعت بی چون و چرا از یک بلندگوی مرکزی؛ که بزن و بکش و هیچ مپرس چرا !»

  • «یادم هست در یکی از روستاهای قمصر مشغول فیلمبرداری بودیم. یکی از روستاییان برای ما یک سینی چایی آورد.

تا آمدیم بخوریم یکی دم گوش ما گفت: این که چایی آورد بهایی بود. چایی‌ها را یواشکی خالی کردیم! من برای نخستین بار این سنت مسخره را یکجانبه فرو ریختم»

منابع

ویرایش

پیوند به بیرون

ویرایش