محمدرضا کلهر (زادهٔ ۱۳۴۹) شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی.

گفتاوردها

ویرایش
  • «سبک به تنهایی در وحدت و پیوستگی متن، به هنگامی که دیگر سازه‌های متن وحدت و انسجام ندارند، ناکارآمد است، اما سبک می‌تواند با وجود انسجام در دیگر سازه‌های متن همچون «موضوع»، وحدت ساختاری و ارگانیکی ایجاد کند.»[۱]
  • « «پیتر لامارک» (نظریه‌پرداز حوزهٔ فلسفهٔ ادبیات) به سه ویژگی که در آثار ادبیِ (خلاقانه) قابل تشخیص است، اشاره می‌کند. ویژگی اول را در اثر ادبی و تخیلی؛ یکپارچگی در اجزا یا نوعی طرح یا هدفمندی در عناصر موجود در اثر ادبی می‌داند و خاطر نشان می‌کند که «اجزای اثر ادبی کمابیش به صورت یکپارچه در کنار هم قرار می‌گیرند». ویژگی دوم را در اثر ادبی تخیلی، مضاف بر «شرط اخلاقی» صرف نظر از «موضوع ظاهری (خواه رخداد روایی، خواه استعاره شعری) وجود مضمون‌هایی عمیق با رنگ و بویی انسانی برآمده از مضامین اجتماعی و جامعه می‌داند که در واقع نه تنها موجب تأمل در موضوعِ زمینه‌ساز، بلکه تأمل در همان مضمون‌های عمیق را موجب می‌شوند. ویژگی سوم را «امکان نوعی تفسیر» برای مخاطب یا منتقد می‌داند که با توجه و دقت در «جذابیت‌های ادبی خصوصاً با ورود به جزئیات و نمایش دقیق نحوه تحکیم و پرورش مضامین» ممکن می‌شود.»[۲]
  • «مخاطب شعر در دهه‌های گذشته نه تنها به دنبال عنصر زیبایی بوده بلکه مفاهیم شعر هم برایش بسیار مهم بوده است.»[۳]
  • «[لذت زیبایی معنا در شعر امروز]در درک متقابل مخاطب و مؤلف، در تاویل منطقی شعر از سوی مخاطب مشتاق. در ساحت بی بدیل حضور و درک دیگری. شعر امروز امکانات وسیعی در اختیار دارد در گستردگی وکثرت و کیفیت در خلق و انتشار و عمومیت مخاطبان شعر که هر کدام با یک گوشی پیشرفته موبایل متن و صدا و … شاعر را در چند ثانیه دریافت می‌کنند. اما یک ضعف هر دم فزاینده‌ای هم هست کمبود زمان و بی‌حوصله گی مخاطب شعر که معنایی دیگر مقدور نیست که دریافته شود.»[۴]
  • «ما شاعر حرفه‌ای به معنای واقعی کلمه نداریم حرفه‌ای بدین معنا که از انتشار کتاب شعر بتوان ارتزاق کرد و امورات زندگی را گذراند. از این منظر شعر در ایران در حال احتضار است بایستی که طبیب خبر کرد.»[۵]
  • «شعر در زبان متجلی می‌شود. معنا در زبان و ذهن مخاطب توأمان در حال تشریک مساعی‌اند و آن جوهره شهود در زبان نمود دارد و تاویل و تفسیرها از رهگذر زبان میسر می‌شود هرچند آن جوهره اساسی در تحلیل و نقد ادبی «ادبیت» ِ ادبیات است و ادبیات صرفاً ابزار ادبی و زبانی است و درواقع بحث ادبی صرفاً معطوف به بحث دربارهٔ زبان ادبی است.»[۶]
  • «در زبان ادبی هدف اضافه کردن دلالت‌های ضمنی و سایه‌های معانی و نیز مهم‌تر از همه لایه دادن به زبان است و هر قدر که بار ضمنی و دلالت‌ها در زبان بیشتر باشد خصلت زبان آن اثر ادبی‌تر و شاعرانه‌تر می‌شود؛ بنابراین زبان شعر وسیله‌ای برای رسیدن به آن جوهره کیمیاست که همان چیزی بیش از زبان و ادبیتِ ادبیات نیست.»[۷]
  • «وظیفه شعر و کارکرد ادبیات، صرفاً آشنا کردن مفاهیم ناآشنا نیست. اغلب این کارکرد برعکس انجام می‌گیرد یعنی ناآشناکردن مفاهیم آشنا.»
  • «با تلقی خود از آشنایی زدایی به این مهم سوق داده می‌شویم که شی در زمان ثابت نمی‌ماند و دریافت‌های ما باید با زمان تغییر کند و در واقع نیز نفس دریافت ما مهم نیست بلکه شیوه‌ها و شگردهای ما اهمیت دارند. شگردهای ادراکی و دریافتی، همه چیز را دگرگون می‌کنند.»[۸]
  • «آشنایی زداینده و عادت گریز، بایستی شعر سرود.»[۹]
  • «هرچند کار شعر فقط این نیست اما خردورزی و فلسفیدن در شعر از زیباترین نوع خردورزی‌هاست و بی تردید در شعر امروز هم منصه ظهور دارد اما باید در آن معادن بسیار گشت نا به آن رگه‌ها دست یافت.»[۱۰]

منابع

ویرایش