مادام بوواری
مادام بوواری (به فرانسوی: Madame Bovary) نخستین و برجستهترین اثر گوستاو فلوبر نویسنده نامدار و رئالیست فرانسوی است.
گفتاوردها
ویرایش- «پیش از ازدواج پنداشته بود که به عشق رسیده است؛ اما از آنجا که به آن خوشبختی که باید از این عشق حاصل میشد دست نیافته بود پیش خود میگفت که پس باید اشتباه کرده باشد. و میکوشید که بفهمد در زندگی مفهوم واژههای سعادت، شور و سرمستی که در کتاب ها به نظرش بسیار زیبا آمده بود دقیقا چیست.»
- «آینده دالان درازی بود. و در انتهایش، در محکم بسته.»
- «احتیاجی نمیبینم بروم کلیسا، وسایل نقرهاش را ببوسم و به خرج خودم یک مشت دلقک را پروار کنم که خورد و خوراکشان از خود ما بهتر است. چون که خدا را میشود توی جنگل، توی مزرعه هم نیایش کرد.»
- «باورش این بود عشق باید یک باره، با درخششهای بسیار و تکانهای شدید از راه برسد، توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویش کند، اراده آدمها را مثل شاخ و برگ بکند و دل را یکپارچه و به ورطه بیندازد.»
- «مگر نمیدانید که آدمهایی هستند که روحشان مدام در تب و تاب است؟ پیاپی هم به خیال و رویا احتیاج دارند و هم به جنب و جوش و فعالیت، هم به پاکترین عواطف و هم به وحشیانهترین لذتها، به همین خاطر هم به انواع تفننها و دیوانگیها تن میدهند.»
- «اگر درد های ما میتوانست برای کسی فایدهای داشته باشد، میتوانستیم خودمان را دستکم با فکر فداکاری تسکین بدهیم.»
- «سفر کردن آدمی را متواضع میسازد. تازه میفهمیم چه جای کوچکی را در این دنیا آشغال کرده ایم.»
- «اتکا به نفس به مکانی بستگی دارد که آدم در آن باشد.»
- «او واقعیت را نادیده میگرفت...»
- «چرا بایستی عیله عشق حرف زد؟ مگر یگانه و زیباترین چیزی که روی زمین یافت میشود عشق نیست؟ عشق سرچشمه تمام شجاعت های انسانی است، منشا تمام وجد و هیجانات، شعر، موسیقی، هنر و بالاخره منشا همه چیز عشق است.»
- «در زندگی چیزی که میتواند همیشه آدم را به موفقیت برساند یک کمی رو است.»