لری سیدنتاپ
نویسنده و فیلسوف آمریکایی
لری سیدنتاپ (به انگلیسی: Sir Larry Alan Siedentop) (زادهٔ ۱۹۳۶ در شیکاگو) فیلسوف سیاسی بریتانیایی-آمریکایی است.
گفتاوردها
ویرایشاندیشه توکویل
ویرایش- «یکی از نخستین عقاید من آن است که زندگی دوره استراحت ندارد، جّد و جهد برونی و، از آن افزونتر، درونی، هم در جوانی لازم است هم در پیری، بلکه در پیری چه بسا لازمتر است.»[۱]
- «بشر مسافری است رهگذر از نواحی سرد و سردتر، و هر چه از خط استوا فاصله گیرد، باید گامهای خود را تندتر بردارد. سرما بیماری بزرگ روح است. برای مبارزه با این بلای جانکاه، ذهن را باید نه تنها با کار بلکه با تماس با دیگران و نیز با امور جهان فعال نگهداشت. انسان، بخصوص در این سن و سال، نمیتواند با آنچه تاکنون آموختهاست زندگی کند، باید بکوشد بیشتر بیاموزد.»
- «در سازماندهی مردم از دو مشکل بزرگ باید دوری جست، قدرت اجتماع یا تماماً در یک نقطه گرد میآد یا در میان مناطق پخش میشود. هر کدام از اینها سود و زیان خود را دارد. همه چیز که در یک بقچه جمع شّد، بقچه از هم میدرد، همه چیز پخش و پلا میشود و افراد ناپدید میگرداند. قدرت که پراکنده شّد، از کارکرد میکاهد، اما در همه جا مقاومت پدید میآید.»
- «حکومت دموکراتیک مفهوم حقوق سیاسی را تا فروترین قشر شهروندان رسوخ میدهد، همانگونه که تقسیم ثروت مفهوم کلی حق مالکیت را در دسترس همگانی میگذارد. شهروندان حاضر نیستند حقوق دیگران را زیر پا نهند چون نمیخواهند حقوق خودشان به مخاطره افتد. بدین ترتیب، تقسیم ثروت و گسترش حقوق سیاسی در دموکراسیها هر دو از بروز انقلاب جلو میگیرد.»
- «دموکراسی کارامدترین حکومت را به مردم نمیدهد، ولی کاری میکند که معمولاً کارامدترین حکومتها از عهده آن بر نمیآیند، جوش و خروشی آرام ناپذیر در سرتاسر ساختار اجتماعی میپراکند، نیرویی لایزال، توانی که جز در این صورت هرگز وجود نمیداشت و، آنگاه که اوضاع مساعد باشد، معجزه میآفریند. این توش و توان شگرف برآمده از آزادی سیاسی، به نوبه خود، تضمین مهمی است در برابر استبداد اکثریت.»
- «روشن است که تاریخ تمدن را به دو روال میتوان نوشت، از دو منبع میتوان برگرفت، و به دو وجه گوناگون میتوان بررسی کرد. مورّخ میتواند خود را درون روان آدمیان، در دورهای خاص، در قرون متمادی، یا در میان مردمی معین قرار بدهد. میتوان تمامی تغییرات یا انقلابهایی را که در نهاد بشر روی دادهاست مطالعه، توصیف و روایت کند. چون چنین کرد تاریخ تمدنی در دست درد از مردم و از دوران گزیده خود. یا میتواند راه دیگری در پیش گیرد، میتوان بجای ورود در نهاد بشر، خود را در خارج قرار دهد و خود را در میان رویدادهای جهان گذارد. او میتواند در عوض تشریح دگرگونیهای اندیشه و احساسات بشری واقعیات خارجی و رویدادها و تغییرات ساختار اجتماعی را شرح دهد. این دو بخش، این دو تاریخ تمدن تنگاتنگ به هم بستگی دارند و بازتاب و تصویر ذهنی یکدیگرند.»
- «در حکومتهای خودکامه، اشراف بزرگ نزدیک به پادشاه شهوات او را میستایند و در برابر هوا و هوسهای او داوطلبانه سر فرود میآورند. لیکن توده مردم خود را با عبودیت کوچک نمیکند، بلکه اغلب از روی ضعف، یا عادت، یا جهل تسلیم میشود…»
- «تفاوت فاحشی است میان انجام کاری که شخص موافق آن نیست، و تظاهر به توافق با کاری که انسان انجام میدهد، اولی ضعف شخص بیلیاقت است، دومی در خور اخلاق شخص نوکر صفت. در کشورهای آزاد که کما بیش از همه میخواهند در امور دولت اظهار نظر کنند … و قدرت حکومت از هر حیث در دسترس همه است و توجه دولت را با داد و قال میتوان جلب کرد، در قیاس با حکومتهای خودکامه سلطنتی افراد بیشتری از ضعفهای دولت بهره میگیرند و از راه خدمت به سوداهای دولت زندگی میکنند.»
- «خودکامگی، که در سایه ترس پرورش مییابد، جدایی افراد را بهترین ضامن بقا خود میداند، از این رو سخت میکوشد آنان را منزوی کند … مساوات آدمیان را دوشادوش هم قرار میدهد، بدون آن که پیوندی مشترک میان آنان باشد. خودکامگی موانعی برمیانگیزد تا آنها را جدا نگهدارد، اولی آنها را مستعد میکند که به فکر همنوع خود نباشند، دومی بی اعتنائی همگانی را به شکل فضیلت عمومی درمیآورد.»
منابع
ویرایش- ↑ لری سیدنتاپ، اندیشه توکویل، ترجمهٔ حسن کامشاد، انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۵.