لب
عضوی از صورت
لب از اعضای بدن در صورت انسان و خیلی از حیوانات است.
گفتاوردها
ویرایش- «چون من ز لب یار بگویم سخنی/ شیرین سخنان ز شرم لب لیس شوند.»
- «لبت را زندگانی باد پیوست/ که من زنده به استظهار اویم.»
- «نام لب شهدآمیز تو میبرم، لب من شهدآلوده میگردد.»
- «اگرچه از آتش گفتم زبان نسوزد، اما لب شیرین خوبان که رنگ آتش داد از آنهاست که از یاد او کام وقت شیرین گردد.»
- «لب چیست؟ جوهر والا، شکر بالا، خاتم عقیقی، عقیق رحیقی، لعل شهدآلود، حلوای بیدود.. غلاف ستاره، نبات دوپاره، رحیق نظری، عقیق جگری، مرجان جانی، مائدهٔ زندگانی… شعشعهٔ مذوّق، صهبای مروّق، عقیق لحمی، محض بیرحمی، رطب حلوایی، کمیت خرمایی… گوشن لعلرنگ و لعل گوشترنگ، دو گواه خون، دو شیرین موزون، روح نه اما حیاتی، نقره نی اما نباتی.»
- ضیاءالدین نخشبی در چهل ناموس؛ ناموس پانزدهم در مناقب لب