طاهر بن جلون
نویسنده و شاعر مراکشی
طاهر بن جِلّون (۱ دسامبر ۱۹۴۴) رماننویس و شاعر مراکشی-فرانسوی است.
گفتاوردها
ویرایش- «در مغرب امکان دارد اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه را همزمان ببینید».[۱]
- زندگی سرنوشت نوشتهشده و از پیش تعیینشده نیست، بلکه زندگی همان چیزی است که هر روز مینویسیم و میسازیم.
- ۲۷ ژانویه ۲۰۱۹، مصاحبه با «صحیفة العرب» alarab.co.uk
با چشمان شرمگین
ویرایش- «در پانزدهسالگی، آدم به زندگی فکر نمیکند. بیشتر دوست دارد بناهایی از حریر و ابریشم بسازد و بعد همهچیز را بسوزاند و روز بعد دوباره از نو شروع کند.»[۲]
- «چهرهٔ عشق باید بر من سایه میانداخت و مرا از این شهر دور میکرد که به فروشگاه زنجیرهای تعطیل ورشکستهای شبیه بود با پنجرههای شکسته که جولانگاه گربههای ولگردی بود که در محلی آرام و خلوت به آن پناه میبردند. جایی دنگال پر از طبل و بشکه. عشق قطعاً از آنجا سرچشمه نمیگرفت. از آن جادههای خاکآلود هم نمیآمد که مثل ساعت خاموشی زندان چراغهایش را خاموش میکردند.»
- «عشق چهرهای مثل زمان، ترس یا مالیخولیا دارد. من هنوز با آن چهرهٔ خالی زندگی میکنم. درون خودم باوری را میپروراندم: روزگاری که عاشق باشم، چنان شوری برمیانگیزم که عشق من مرگ را محو میکند و جنون را میگستراند. اسیر آن خیال بودم اما نمیترسیدم که چهقدر عظیم و سرنوشتساز است.»
- «آن چهرهٔ عریان و معصوم در ته یکی از مخمصههایم انتظار مرا میکشید. میدانستم چهطور صبر کنم. فکر عاشق شدن برایم کافی بود، مرا تسخیر میکرد و هرجا میرفتم همراه من بود. خوب این هم عشق.»
مرگ نور
ویرایشنوشتار اصلی: مرگ نور
- «ما مدفون شده بودیم. ما را زیر خاک کرده و سوراخ کوچکی برای تنفس باقی گذاشته بودند. اندازهٔ سوراخ فقط در آن حد بود که حداقل هوای لازم برای نفس کشیدن تو بیاید، که آن قدر زنده باشیم و آن قدر در شب زندگی کنیم تا تاوان لازم را پس بدهیم. در این زندان، سرعت مرگ را طوری تنظیم کرده بودند که به آرامی بیاید سراغ مان، تفریح کنان بیاید و همهٔ وقت آدم را به خود مشغول کند. وقت ما که دیگر آدم نبودیم و وقت آنهایی که هنوز ما را زیر نظر داشتند. در این شرایط از عقل چه کاری برمیآمد؟ امان از «کندی»! کندی، همان دشمن اصلی که پیراهن مرگ تن مان کرده و به زخمهای ما آن قدر فرصت میدهد تا باز بمانند و خوب نشوند. کندی که قلب ما را با آهنگ دلپذیر آدمهای نیمه مرده به تپش درمیآورد. گویا باید آرام آرام خاموش میشدیم. انگار شمعی دور از خود بودیم.»
منابع
ویرایش- ↑ http://www.brainyquote.com/quotes/quotes/t/taharbenje373009.html?src=t_mediterranean
- ↑ طاهربن جلون، با چشمان شرمگین، ترجمهٔ اسدالله امرایی، انتشارات مروارید، ۱۳۸۱.