صدای پای آب
کتاب شعری از سهراب سپهری
صدای پای آب نام شعر بلندی از سهراب سپهری است که در سال ۱۳۴۴ در مجلهٔ آرش منتشر شد. این شعر معروفترین شعر سپهری است و برخی از منتقدان از آن برداشتی عرفانی داشتهاند.
گفتاوردها
ویرایش- «مادری دارم، بهتر از برگ درخت.»
- «در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.»
- «گاهگاهی قفسی میسازم با رنگ، میفروشم به شما تا به آوازِ شقایق که در آن زندانیست دلِ تنهاییتان تازه شود.»
- «باغِ ما در طرف سایهٔ دانایی بود.»
- «باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه، باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آینه بود. باغ ما شاید، قوسی از دایره سبز سعادت بود.»
- «میوهٔ کالِ خدا را آن روز، میجویدم در خواب.»
- «گاه تنهایی، صورتش را به پسِ پنجره میچسبانید. شوق میآمد، دست در گردنِ حس میانداخت.»
- «قفسی بیدر دیدم که در آن، روشنی پرپر میزد.»
- «نردبانی که از آن، عشق میرفت به بامِ ملکوت.»
- «در میان دو درخت گلِ یاس، شاعری تابی میبست.»
- «چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب، اسب در حسرت خوابیدن گاری چی، مرد گاریچی در حسرتِ مرگ.»
- «روحِ من در جهت تازهٔ اشیا جاریست.»
- «رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ.»
- «زندگی نوبرِ انجیر سیاه، که در دهان گس تابستان است.»
- «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.»
- «لب دریا برویم، تور در آب بیندازیم و بگیریم طراوت را از آب.»
- «در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای صدا میشنویم.»
- «پرده را برداریم: بگذاریم که احساس هوایی بخورد. بگذاریم بلوغ، زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کند. بگذاریم غریزه پیِ بازی برود. کفشها را بکند و به دنبال فصول از سر گلها بپرد. بگذاریم که تنهایی آواز بخواند.»
- «کار ما نیست شناسایی رازِ گلِ سرخ، کار ما شاید این است که در افسونِ گُلِ سرخ شناور باشیم.»