دیوید لوئیس (فیلسوف)
فیلسوف آمریکایی
دیوید لوئیس (به انگلیسی: David Lewis) (زادهٔ ۱۹۴۱ ـ درگذشت ۲۰۰۱) فیلسوف تحلیلی آمریکایی بود.
گفتاوردها
ویرایش- «رابطه مشابهت جانشین منتخب ما برای اینهمانی اشیا در جهانهای متفاوت است. در مقابل کسانی که میگویند: شما در جهانهای متعددی وجود دارید که در آنها اوصاف شما تا حدودی متفاوت است و وقایع متفاوتی برای شما رخ میدهد، من ترجیح میدهم که بگویم شما فقط در جهان کنونی هستید ولی مشابهانی در جهانهای گوناگون دیگر دارید. مشابهان شما از حیث محتوا و زمینه، از جهات مهمی کاملاً شبیه شما هستند. آنها بیش از اشیای دیگر، در جهانهای خودشان به شما شباهت دارند، ولی آنها واقعاً شما نیستند. زیرا هر یک از آنها در جهان خودش وجود دارد و تنها شما اینجا، در جهان بالفعل هستید. در واقع، به یک تعبیرسطحی، ممکن است بگوییم که مشابهان شما، شمای موجود در جهانهای دیگرند… بهتر است بگوییم مشابهان شما انسانهایی اند که اگر جهان (کنونی) به نحودیگری بود، شما آنها میبودید.»
- «Counterpart Theory and Quantified Modal Logic"[۱]
- «جهان کنونی ما تنها یک جهان در میان سایر جهانهاست. ما آن را [جهان] بالفعل مینامیم نه بدین سبب که با دیگر جهانها تفاوت نوعی دارد، بلکه صرفاً از این جهت که جهانی است که ما در آن سکونت داریم. شاید ساکنان جهانهای دیگر نیز به درستی جهانهای خود را جهان بالفعل بنامند، اگر مقصود آنان از «بالفعل» همان مقصود ما باشد؛ زیرا معنایی را که ما برای «بالفعل» در نظر میگیریم، به گونهای است که در هر جهان i بر همان جهان i دلالت میکند. «بالفعل» یک واژه نمایهای است مانند «من» یا «اینجا» یا «اکنون»: تعیین مدلول آن وابسته به موقعیتهای گفتاراست، یعنی جهانی که گفتار در آن واقع شده است.»
- On the Plurality of Worlds[۱]
- «من معتقدم جهانهای ممکنی غیر از جهانی که ما اتفاقاً در آن ساکنیم، وجود دارد. اگر نیازی به استدلال باشد، چنین میتوان استدلال کرد. این مطلب، بی هیچ گفت و گو، درست است که ممکن بود اشیا به نحو دیگری، غیر از آنچه که هستند موجودیت داشته باشند. من، و همچنین شما، معتقدیم که ممکن بود اشیا به انحای بیشماری متفاوت [با آنچه بالفعل هستند] باشند. اما این به چه معناست؟ زبان عادی چنین تفسیری را [برای اعتقاد بالا] تجویز میکند: در کنار نحوهای که اشیا بالفعل موجودیت دارند، انحای متعدد دیگری وجود دارند که اشیا میتوانستند به آن نحو موجودیت داشته باشند. این جمله، برحسب ظاهر اولیه خود، یک تسویر وجودی است. این جمله میگوید که هویتهای متعددی وجود دارند که توصیف خاصی دربارهٔ آنها صادق است، یعنی «انحائی که اشیا میتوانستند باشند». من باور دارم که اشیا میتوانستند به انحای بیشماری، متفاوت [با آنچه بالفعل هستند] باشند. من مجازم به تفسیر آنچه که بدان باور دارم، باور داشته باشم. اگر تفسیر ظاهری و روشن آنچه را که بدان باور دارم، در نظر بگیرم، به وجود هویتهایی که میتوان آنها را «انحایی که اشیا میتوانستند موجودیت داشته باشند» نامید، باور دارم. من ترجیح میدهم که آنها را «جهانهای ممکن» بنامم.»
- Counterfactuals[۱]
منابع
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |