مرا به تجربه معلوم شد در آخر حال | |
که قدر مرد به علم است و قدر علم به مال[۱] |
* * *
از تو تا مقصود چندان منزلی در پیش نیست | |
یک قدم بر هر دو عالم نه که گامی بیش نیست |
معنیِ درویشی ار خواهی کمال نیستی است | |
هرکه را هستیِ خود باقی است او درویش نیست |
بندگی کن عشق را وز کفر و دین آزادباش | |
کز جدال آسوده شد هرکس که او را کیش نیست[۱] |
* * *
به نور فطرت خود میرویم در رهِ عشق | |
چراغ خاطر دون همتان چه نور دهد |
اگرچه فیض خدا شامل است یکسان نیست | |
نه هر جبل که تو بینی صدا چو طور دهد[۱] |
* * *
قامت دلکش و رخسار دلافروز ترا | |
اهل عرفان شجر وآتش موسی خوانند |
سخن از قد تو گفتم چو دوانی ز آنرو | |
سخنانم همه در عالم بالا خوانند[۱] |