دوئل آرام (به ژاپنی: 静かなる決闘) فیلمی ژاپنی در سبک درام به کارگردانی آکیرا کوروساوا است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد.

دربارهٔ فیلم ویرایش

  • «[هنگام ساخت فیلم دوئل آرام] شب قبل از فیلمبرداری نه میفونه و نه نوریکو سنگوکو بازیگری که نقش پرستار رابازی می‌کرد خوابشان نبرد. با احساسی که مانند شب قبل از نبرد نهایی است من هم خوابم نبرد. روز بعد، هنگامی که آماده می‌شدیم تا دوربین را کلید بزنیم، حال و هوای پرتنشی برصحنه حکمفرما شد. برای کارگردانی کنش صحنه، من خود را بین دو نورافکن قراردادم و پایم را روی پایه‌های آنها گذاشتم. بازی‌های میفونه و سنگوکو حالت نبرد نهایی مرگ یا پیروزی را داشت. ثانیه‌ها که می‌گذشتند بازیگری‌شان به درجه تب دار تب دار پرتنشی رسید و گویی مانند یک آتش‌بازی از آنها جرقه می‌پرید. می‌توانستم عرق کردن دست‌های مشت شده‌ام را حس کنم. بالاخره، هنگامی که میفونه با بدبختی شروع به اعتراف کرد و به گریه افتاد، صدای لرزش نورافکن‌های کنارم راشنیدم. فوراً متوجه شدم این من بودم که می‌لرزیدم. موج احساساتی که از بدن من می‌گذشت نورافکن‌هایی راکه به رویشان ایستاده بودم را می‌لرزاند، فکر کردم (لعنتی، بهتربود روی یک صندلی می‌نشستم) ولی دیگر دیر شده بود. دستهایم را به دوربدنم پیچیدم تا لرزشم را کنترل کنم، به سوی دوربین نگاه می‌کردم و از تعجب دهانم بازماند. فیلمبردار، که ازدرون چشمی دوربین نگاه می‌کرد ودوربین راکنترل می‌کرد، مانند یک بچه گریه می‌کرد. هرچندثانیه یک بار ظاهراً به خاطر اشکش نمی‌توانست از چشمی دوربین نگاه کند وسریعاً چشم‌هایش را پاک می‌کرد. قلبم به شدت می‌زد. اشک‌های فیلمبردار دلیل واضحی بود برکیفیت هیجان‌انگیز بازیگری میفونه و سنگوکو، ولی اگر کار دوربین به دلیل اینکه بازیگران فیلمبردار را به گریه انداختند خراب می‌شد، همه چیز ازدست می‌رفت. توجه من بیشتر به به فیلمبردار معطوف شد تا بازیگران. هرگز قبل و بعد از این حس نکردم که برداشتی به این حد عذاب‌آور طولانی باشد. در پایان صحنه، هنگامی که بالاخره فیلمبردار باچهره گریان وکج وکوله خود فریاد زد:(خوبه، کات) من احساس رهایی عجیبی نمودم. هنگامی که همه در صحنه هنوز در حالتی پرتنش بودند، من سرخوش بودم. بعد متوجه شدم که من کارگردان یادم رفته بود بگویم:(خوبه، کات).»

منابع ویرایش

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. نقل از اکیرا کوروساوا، شبیه یک شرح حال، ترجمهٔ امید روشن ضمیر، انتشارات روزنه، ۱۳۷۷.