خانبابا مشار
نویسنده ایرانی
خانبابا مشار (زاده ۱۲۷۹ش، درگذشته ۱۳۵۹ش) کتابشناس ایرانی است.
گفتاوردها دربارهٔ او
ویرایش- «در سالهای ۱۳۳۱–۱۳۳۲ مردی که در آن روزگاران به تصور من سنین عمرش نزدیک به شصت مینمود به کتابخانه دانشکده حقوق مراجعه میکرد و از روی فهرستهای برگهای اسم مؤلفان، یادداشتهایی برمیداشت. وی تقریباً اوایل وقت اداری میآمد و قریب به ظهر میرفت. چند روزی که گذشت حس کنجکاوی، مرا بر آن داشت که از ایشان سؤال کنم چه میطلبد و آیا از من کمکی بر میآید. خود را معرفی کرد و گفت: چون شنیدهام که این کتابخانه از حیث کتب چاپی فارسی و عربی غنیتر از کتابخانههای دیگر ایران و خوشبختانه دارای فهرستی است که تا آخرین کتابهای دریافتی را مشخص میسازد، سعی میکنم همه روزه بیایم تا اسامی کتب و مؤلفان را برای کتابی که تهیه کردهام استخراج کنم. از این دم با نام خانبابا مشار آشنا شدم و کارم به ارادتورزی به او کشید.»
- ایرج افشار، ۱۳۳۷[۱]
- «خانبابا مشار نویسنده و کتابشناس بزرگ ایرانی، با خلق اثر ارزنده فهرست کتابهای چاپی فارسی، که از آن به کتابشناسی ملی ایران تعبیر شدهاست، خدمت بزرگی به جامعه علمی و دانشدوستان این سرزمین نمود. وی با تلاش طاقت فرسا و اهتمام فراوان، این امر خطیر را طی سی سال و با گذراندن اوقات خود در کتابخانهها و کتابفروشیهای شهرهای مختلف به ثمر رساند و یادگاری ارزشمند و در خور تقدیر از خود بر جای گذاشت.»
- فرشته کوشکی، ۱۳۸۹[۲]
- «مشار یکی از افراد عاشق و سخت کوشی بود که شبانه روز عمر خود را در راه تدوین و تحقیق سپری کرد. وی با عنوان اولین فهرست نویس کتابهای چاپی فارسی، با زحمات فراوان، پشتکار مثال زدنی و با ذوق و انگیزه بالا با این که تحصیلات دانشگاهی، نداشت، سالهای طولانی از عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش کرد و کتابی تدوین کرد که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد بود و با نگارش این کتاب راه و روش جدیدی را برای آیندگان ابداع نمود. اهمیت این کار بزرگ زمانی ملموس تر میگردد که بدانیم وی به لحاظ آکادمیک هیچ تجربه و تخصصی در این قبیل امور به ویژه در امر فهرستنگاری نداشتهاست. از سوی دیگر حوزه کاری او نیز به این عرصه ارتباط نمییافت. اما عشق و علاقه او به کتاب باعث انجام این کار ماندنی و بزرگ برای استفاده محققین و دانش پژوهان شد.»
- فرشته کوشکی، ۱۳۸۹[۲]
- «مشار برای تهیه شرح حال و عکس مؤلفان و مترجمان بعد از بررسی مراجع موجود و تذکرهها، مجبور به تفحصهای شخصی شدهاست. ایشان متن نامهای را در ده هزار نسخه چاپ کرده بود، که برای صاحبان قلم و گاه پس از خواندن آگهی ترحیم آنان در روزنامهها، برای خانواده آنها میفرستاد و تقاضای عکس و شرح حال آنان را میکرد.»
- فرشته کوشکی، ۱۳۸۹[۲]
منابع
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |