جین واینگارتن
ژورنالیست و نویسنده آمریکایی
جین نورمن واینگارتن (به انگلیسی: Gene Norman Weingarten) (زادهٔ ۲ اکتبر ۱۹۵۱) ستوننویس و هجونویس در روزنامه واشینگتنپست است.
گفتاوردها
ویرایش- «در بیستوپنج سال گذشته، صفات معرفتشناختی (Epistemological) و وجودشناختی (Ontological) را در نوشتههای خود به یک معنی و بهجای هم استفاده کردهام و جالب اینجاست که معنی هیچکدام از آنها را هم بهدرستی نمیدانم. البته در فرهنگهای مختلف جستوجو کردهام، اما تعاریف آنها بهقدری مبهم و آکادمیک است که بهنظرم بیمعنی و البتّه فرّارند؛ بنابراین معنی آنها را فراموش میکنم و حتی برای بررسی دوباره نیز سراغشان نمیروم. اما نکتهٔ جالب اینکه در این بیستوپنج سال حتّی یک نفر هم در این باره به من اعتراض نکرده است. در این مورد حتّی یک تلفن هم به ما نشده است و در صفحات اینترنتی خود یک کامنت یا نامه هم دریافت نکردهایم. کسی در این مدت نگفت که این نویسنده، از لحاظ فلسفی، گیج و غافل است و معنی کلمههای مورداستفادهاش را نمیداند؛ بنابراین تنها یک نتیجه میتوان گرفت و آن اینکه: هیچکس دیگری نیز معنی این کلمات را نمیداند.»
- مقالهٔ «بهلحاظ اُنتولوژیک، تو هم نمیدانی اپیستمولوژیک یعنی چه»، ۲۰۱۶[۱]
- «هرگاه موضوع شامل ایدهای انتزاعی باشد و بخواهم وانمود کنم که عمیقتر از حد واقع دربارهٔ آن اندیشیدهام، از معرفتشناسی، وجود شناسی و فرمهای اشتقاقی آنها استفاده میکنم. من این لغات را به مالکیت خود درآوردهام.»
- مقالهٔ «بهلحاظ اُنتولوژیک، تو هم نمیدانی اپیستمولوژیک یعنی چه»، ۲۰۱۶[۱]
- «پروفایل توییترم من را معرفتشناس معرفی میکند.»
- مقالهٔ «بهلحاظ اُنتولوژیک، تو هم نمیدانی اپیستمولوژیک یعنی چه»، ۲۰۱۶[۱]
- «یک بار این سؤال را در یکی از مطالبم نوشتم: اگر یکی از موسیقیدانان بزرگ نوایی زیبا بسازد، امّا کسی آن را نشنود… آیا واقعاً میتوان او را موسیقیدان بزرگی دانست؟ این بحث معرفتشناختی کهنی است که درواقع از معمای درخت و جنگل۳ نیز قدیمیتر است. آن داستان برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شد. آیا در این متن واژهٔ معرفتشناختی را بهدرستی استفاده کردم؟ شاید بله و شاید هم نه. تکرار میکنم، واقعاً معنای این واژه را نمیدانم. تا امروز این موضوع را همچون رازی شرمآور نزد خود نگاه داشتهام و آن را شکلی از تخلّف روزنامهنگارانه میدانم. مثل این است که یک جراحْ قلبِ غاز را به انسان پیوند بزند؛ آنهم فقط به این خاطر که قلب غاز را جایی کنار گذاشته بوده و این کار به نظرش جالب میآمده است. قلب را پیوند زده و منتظر میماند تا ببیند کسی متوجّه میشود یا نه. با نوشتن این ستون خودم را سبک میکنم و این موضوع را با شما در میان میگذارم. امّا هرچهبیشتر به این موضوع فکر کردم و هرچهبیشتر کتابها را زیرورو کردم، اطمینانم از اینکه گناهم چندان هم سنگین نیست، بیشتر شد.»
- مقالهٔ «بهلحاظ اُنتولوژیک، تو هم نمیدانی اپیستمولوژیک یعنی چه»، ۲۰۱۶[۱]
- «سوءِ ظنّی که هر روز در من تقویت میشود، این است که فیلسوفان این واژهها [معرفتشناختی (Epistemological) و وجودشناختی (Ontological)] را دقیقاً به همان علّتی ابداع کرده باشند که من از آنها استفاده میکنم: این واژهها آنها را باهوشتر از آنچه هستند، نشان میدهد و همچنین باعث میشود خواننده نیز گمان کند از آنچه هست، باهوشتر است.»
- مقالهٔ «بهلحاظ اُنتولوژیک، تو هم نمیدانی اپیستمولوژیک یعنی چه»، ۲۰۱۶[۱]
- «آیا ممکن است ارزش این لغات [معرفتشناختی (Epistemological) و وجودشناختی (Ontological)] نه در معنایشان، بلکه در احساساتی که منتقل میکنند نهفته باشد؟ این را برای این میگویم که آنها معنایی ندارند. شاید آنها معادل ادبی مونوسدیم گلوتامات باشند. این ترکیب بهتنهایی هیچ خاصیتی ندارد؛ اما باعث بهبود طعم مواد دیگر میشود. این مقایسهٔ جالبی است: در میان متخصصان و خبرگان امر، استفاده از این مواد خطاست و گناه محسوب میشود. همچنین ممکن است باعث سردرد شود. من مدعیام که نمیتوانید انسانی را برای تلاش در راه خوشمزهترکردن چیزها مسخره کنید.»
- مقالهٔ «بهلحاظ اُنتولوژیک، تو هم نمیدانی اپیستمولوژیک یعنی چه»، ۲۰۱۶[۱]
منابع
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |