جام جم
جام جم، جامی که همه عالم در آن نموده میشد و به آن «پیالهٔ جمشید»، «جام جهاننما»، «جام گیتینما»، «آیینه گیتینما»، «جام جهانآرا»، «جام جهانبین»، «جام عالمبین» «جام کیخسرو»، «آیینهٔ سلیمان»، «آیینهٔ اسکندر» و «جام سلیمان» نیز گفته میشود.
دارای منبع
ویرایش- «آیینه سکندر جام جم است بنگر// تا برتو عرضه دارد احوال ملک دارا»
- «آن جام ِجمپرورد کو؟ آن شاهد رخزرد کو؟// آن عیسی هر درد کو؟ تریاق بیمار آمده»
- «ای جرعهنوش مجلس جم، سینه پاک دار// کائینهایست جام جهانبین که آه از او»
- «ای دل تو جام جم بطلب، ملک جم مخواه// کاین بود قول مطرب دستانسرای جم»
- «به سرّ جام جم آنگه نظر توانی کرد// که خاک میکده کحل بصر توانی کرد»
- «بسی گفتند هرنوعی از اینها// نبود آن جام جم جز نفس دانا»
- «به سعی ای آهنیندل مدتی باری بکش، کآهن// به سعی آیینهٔ گیتینما و جام جم گردد»
- «بیا، ساقی آن می کزو جام جم// زند لاف بینایی اندر عدم// به من ده که گردم به تأیید جام// چو جم آگه از سرّ عالم تمام»
- «پس آن جام بر کف نهاد و بدید// در او هفت کشور همیبنگرید»
- «پیر میخانه سحر جام جهانبینم داد// واندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم»
- «جام جم آیینهدار کاسهٔ زانوی ماست// ما چو طفلان هر طرف بهر تماشا میرویم»
- «جهان ای برادر چو جام جم است// نماینده سیرت مردم است»
- «چو روشن گشتی آن جام دلافزای// بدیدی هرچه بودی در همهجای»
- «چو مستعد نظر نیستی، وصال مجوی// که جام جم نکند سود وقت بیبصری»
- «چون جام جهاننمای ساقی// بنمود مرا لقای ساقی// باشد که شود دل عراقی// چون جام جهاننمای ساقی»
- «حافظ که هوس میکندش جام جهانبین// گو در نظر آصف جمشیدمکان باش»
- «حافظ مرید جام جم است، ای صبا برو// وز بنده بندگی برسان شیخ جام را»
- «حقیقت دان اگر چه آدم است او// چو عارف شد به خود، جام جم است او»
- «خسرو جمشیدجام، سام تهمتنحسام// خضر سکندرسپاه، شاه فریدونعلم»
- «خیال آب خضر بست و جام کیخسرو// به جرعهنوشی سلطان ابوالفوارس شد»
- «داشت شاه آیینهٔ گیتینمای// پرده ز اسرار همه گیتی گشای»
- «در سفالینکاسهٔ رندان به خواری منگرید// کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند»
- «دلی که غیبنمای است و جام جم دارد// ز خاتمی که دمی گم شود چهغم دارد»
- «روان تشنهٔ ما را به جرعهای دریاب// چو میدهند زلال خضر ز جام جمت»
- «زان جام جم که تا خط بغداد داشتی// بیش از هزار دجله مزیدم به صبحگاه»
- «ز ملک تا ملکوتش حجاب برگیرند// هرآنکه خدمت جام جهاننما بکند»
- «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد// وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»
- «سخن میرفت دوش از لوح محفوظ// نگه کردم چو جام جم نباشد»
- «عمر، جام جم است کایامش// بشکند خرد، بس ببندد خوار»
- «کمند سید بهرامی بیفکن، جام جم بردار// که من پیمودم این صحرا، نه بهرام است نه گورش»
- «گرت هواست که چون جم به سرّ غیب رسی// بیا و همدم جام جهاننما میباش»
- «گفتم: ای مسند جم، جام جهانبینت کو// گفت: افسوس که آن دولت بیدار بخفت»
- «گفتم: این جام جهانبین بتو کی داد حکیم؟// گفت: آنروز که این گنبد مینا میکرد»
- «گنج در آستین و کیسه تهی// جام گیتینما و خاک رهیم»
- «گوی خوبی بردی از خوبان خَلُّخ، شاد باش// جام کیخسرو طلب، کافراسیاب انداختی»
- «ما به مستی جام جم برداشتیم»
- «هرآنکه راز دوعالم ز خط ساغر خواند// رموز جام جم از نقش خاک ره دانست»
- «هر آن نیک و بدی کاندر جهان بود// در آن جام از صفای آن نشان بود»
- «یکی جمنام وقتی پادشا بود// که جامی داشت کان گیتینما بود»
- « سالها دل طلب جام جم از ما میکرد //آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»
پیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |