اپیکور
اپیکور (۳۴۱–۲۷۰ پیش از میلاد) فیلسوف یونانی بود.
دارای منبع
ویرایش- «اجبار، بد چیزی است اما هیچ اجباری نیست که تحت جبر زندگی کنیم.»
- Werkfragmente / نامهها و امثال
- «مرگ، ما را لمس نمیکند.»
- Hauptlehrsätze
- «هر کمالی که در خیال خود به خدایان نسبت دهید، باز خدای شما لایق پرستش و ستایش نیستند. خدایان شما کاملاً خنثی و بی فایدهاند؛ حتی مصریان که چنین مورد تمسخر شما قرار دارند، جانورانی را نمیپرستند، مگر به خاطر سودمندی آن.»
- به نقل از دیوید هیوم. جستاری در باب اصول اخلاق
- «هر آن کس که زندگی را بدرود گوید، پنداری که از نو زاده شدهاست.»
- Werkfragmente / نامهها و امثال
- «سرآغاز و سرچشمهٔ همهٔ خوبیها لذت شکم است. حتی حکمت و فرهنگ را باید راجع به آن دانست.»
- اپیکور، تسلیبخشیهای فلسفه، آلن دوباتن، ترجمهٔ عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۶۱
- «اگر من لذتهای چشایی و لذتهای عشق و لذتهای بینایی و شنوایی را کنار بگذارم، دیگر نمیدانم خیر را چگونه تصور کنم.»
- اپیکور، تسلیبخشیهای فلسفه، آلن دوباتن، ترجمهٔ عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۶۰
- «من فاقد چیزی هستم که نمیدانم چیست و خود آفریدهٔ چیزی است که نامش را نمیدانم.»
- اپیکور، گوژپشت نتردام، ویکتور هوگو، ترجمهٔ جواد محیی، انتشارات خسرو شیرین، چاپ اول ۱۳۹۶، ص۲۹۸
بدون منبع
ویرایش- «از میان تمام نعمتهایی که سرنوشت به ما ارزانی داشتهاست، هیچ نعمتی بالاتر از دوستی نیست - نه ثروت و نه لذت.»
- «با مرگ سر و کاری ندارم. وقتی من هستم، او نیست؛ وقتی او باشد، من نیستم.»
- «روح نمیتواند جدای از جسم زنده بماند، زیرا باید بدانیم که روح نیز بخشی از جسم است.»
- «پذیرفتن این امرِ بنیادین که عمرِ فساد و پلیدی کوتاه است، به تو قوت قلب خواهد داد.»
- «تا احساس هست، مرگ نیست و وقتی مرگ بیاید دیگر احساس نیست.»
- «توجه داشته باشید که نتیجه حاصل از یک سخن کوتاه و یک گفتار بلند، برابر است.»
- «ثمره شیرین عدالت، آرامش درونی است.»
- «حیوانات و کودکان آیینه طبیعتاند.»
- «خدایانِ مورد علاقه خود را ستایش کن و دامن خود را به ننگ پذیرش یک مذهب ظالم و منفور آلوده مدار.»
- «سپاس بر طبیعت، این نگهبان مدیر و مدبر که ضرورتهای زندگی را سهلالوصول، و آنچه را صعبالحصول است، غیرضروری آفرید.»
- «کاری نکن که با افشای آن، ترس دامنگیرت شود.»
- «من آدمیان را بهشادی بادوام میخوانم نه فضایل بیحاصل و یاوه که انسان باید با اضطراب و نگرانی منتظر میوههایش بماند.»
- «کسی که از اندک خویش خشنود نباشد هیج چیز خوشنودش نخواهد کرد.»