افسانه قهرمانان کهکشان

مجموعه رمان ژاپنی نوشته یوشیکی تاناکا

افسانه قهرمانان کهکشان یک مجموعه رمان علمی-تخیلی نوشته  یوشیکی تاناکا است. یک اقتباس انیمه ۱۱۰ قسمتی از رمان‌ها به تولیدی استودیو کیتی فیلمز بین سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۷ منتشر شد.


دیالوگ‌های راوی

ویرایش
  • اگر کسی می‌گفت تاریخ بشریت همان تاریخ جنگ است، عده کمی مخالفت می‌کردند. اگر چیزی به نامِ پیشرفت برای بشر وجود داشته باشد، کسی نیست که بگوید این پیشرفت حاصل جنگ نبوده‌است. شاید بشر موجودی‌است که باید تا آخرین نفر بجنگد. در جنگ، خون‌ها، اشک‌ها و دانایی بسیاری از دست می‌رود و بلند پردازی و رویاهای عده‌ی کثیری خرد می‌شوند. اما در هر دورانی، کسانی هستند که می‌خواهند دنیا را تغییر دهند. ولی تنها مردم آن دوران می‌توانند بسنجند که چگونه این بلندپروازی‌ها دنیا را تغییر داده است به این دلیل که ارزش‌ها، درست مانند برداشت مورخان، با گذر زمان تغییر می‌کنند. ولی چندین فرد بلند پرواز اثر خودشان را گذاشته و نامشان در تاریخ ثبت شده‌است. به این افراد قهرمان می‌گویند!


«در جنگی که دو طرف با نیتِ بر جق بودن وارد جنگ می‌شوند، مردم همواره مورد استفاده قرار می‌گیرند. گویی این تنها اررشی‌است که برای آنان قائل‌اند.»


دیالوگ‌های یانگ ونلی

ویرایش
  • مردم هرچی از خط مقدم دورتر باشن، جنگ طلب‌تر می‌شن.
  • وقتی می‌جنگی، قربانی کردن اجتناب ناپذیره. نه، برای رسیدن به بهترین نتیجه، باید اولین قربانی‌ها معنا دار باشن.
  • با اینکه من دارم تاریخو مطالعه می‌کنم، صفحه صفحه‌ی تاریخ بشریت جنگه. کلاً پر شده از جنگ و نزاع. گمونم نمی‌تونم انکار کنم که الآن درحال مطالعه‌ی جنگ هستم.
  • یحتمل توی این کشور آزادیِ دخالت نکردن در امور سیاسی، بیشتر از هر آزادی دیگه‌ای محبوبیت داره.
  • هرگز در تاریخ بشریت چیزی به اسم صلح دائمی وجود نداشته.
  • در امپراتوری چندین اشراف زاده به مردم بد حکومت می‌کنن. در اتحاد، دولتِ انتخابیِ مردم به مردم بد حکومت می‌کنه.

«من یکم تاریخ رو مطالعه کردم. فهمیدم که در جامعه‌ی بشری دو جریان فکری هست. این نظر که چیزایی ارزشمندتر از جونِ انسان هستن. و نظری که چیزی ارزشمند‌تر ازش نیست. وقتی مردم به جنگ می‌رن، اولی رو بهانه می‌کنن. وقتی جنگ‌و تموم می‌کنن، به دلیل دومیه. و این صدها و هزاران سال ادامه داشته.»

ارتش وسیله‌ی خشونته، و دو جور خشونت وجود داره: خشونت برای سلطه و ظلم، و خشونت برای آزادسازی. چیزی که بهش ارتش ملی می‌گیم، اصولاً نمونه‌ی اولیه. تاسف باره، ولی تاریخ اینطور گوه می‌کنه. وقتی صاحبان قدرت با مخالفت مردمی رو به رو می‌شن، نمونه های زیادی از طرف مردم رفتنِ ارتش نیست. برعکس، در گذشته، در سراسر کشورها، ارتش به یه ساختار قدرت تبدیل شده تا شروع به کنترل مردم با خشونت کنه.»


دیالوگ‌های راینهارد

ویرایش
  • در هر عصری و هر جامعه‌ای وقتی آدما هنوز کوچیکن به ستاره‌ها می‌نگرن و دست‌هاشون رو برای بدست آوردنش دراز می‌کنن. بعدش می‌فهمن دستاشون برای رسیدن به ستاره‌ها به اندازه‌ی کافی دراز نیست. به این بزرگ شدن می‌گن. ولی من اینطور فکر نمی‌کنم. بدون شکست، این ستاره‌ها رو بدست می‌آرم.

بدون شک، جایی، یه ستاره‌ی کوچیکِ بی‌نام و نشون داره به آرومی خاموش می‌شه. برای همین ستاره‌های دیگه بیش از پیش می‌درخشن تا جای اون‌و پر کنن.» کیرشایس: «بخاطر فداکاریِ ستاره‌ای که خاموش شد؟» راینهارد: «نه... بخاطر سرنوشت.


راینهارد: «وقتی بارون می‌باره، آدم به طرز عجیبی غمگین می‌شه. ولی وقتی که تموم بشه، همه چیز رو زیبا می‌کنه.» کیرشایس: «شاید بارون، اشک‌های اون ستاره‌ی گمنامِ خاموش شده باشه.» راینهارد: «چه شاعرانه!»


کیرشایس

ویرایش

هر دانشجو یا ورزشکارِ بااستعدادی همیشه مورد حسادت یا اذیت شدن قرار می‌گیره.»


پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ