اسماعیل کاداره

نویسنده و شاعر اهل آلبانی

اسماعیل کاداره (۱۹۳۶) نویسنده اهل آلبانی.

گفتاوردها ویرایش

  • «به نظر من در تاریخ ادبیات جهان تنها و تنها یک تغییر سرنوشت‌ساز اتفاق افتاده: عبور از ادبیات شفاهی به مکتوب. مدت‌های مدیدی ادبیات فقط در کلام بود؛ بعد به‌ناگاه بابلی‌ها و یونانی‌ها سر رسیدند و شروع به نوشتن کردند. بعد از آن، همه چیز تغییر کرد.»[۱]

عقاب ویرایش

  • «وقتی که قفس خالی شد، این احساس به او دست داد که باری از روی دوشش برداشته شده است. با این وصف، نمی‌توانست از زمین خون آلود چشم برگیرد. لحظه‌ای احساس کرد که قرمز مایل به ارغوانی تیره‌تر می‌شود، گویی که بخواهد روی رازی را بپوشاند، اما لحظهٔ بعد دید که درخشش خود را بازیافته است.»[۲]
  • «سرش را به سمت پنجره برگرداند. بیرون، شب شده بود. با خودش فکر کرد که امشب زمان مناسبی است. درخشش ماه به‌قدری بود که حیوانات وحشی نگران نمی‌شدند. پتو را کنار زد و برخاست. موهایش را جلوی آینه کم‌وبیش صاف کرد، پالتویی پوشید و بیرون رفت.»
  • «می‌پرسی چطور اینجا می‌افتند و از کجا می‌افتند؟ به عنوان فردی که سقوط کرده باید در جایگاهی باشی که این مطلب را بدانی! آن جا در پایتخت آدم‌هایی هستند که دست به حماقت‌هایی می‌زنند و بعد می‌پرسند چه بلایی سرشان آمده است. چرا و چطور اخراج شان کرده‌اند. همه مسیر سقوط را می‌دانند. از بالا به پایین، و نه برعکس. هر چیزی که بیفتد، از بالا می‌آید. فقط ارواح مردگانند که بالا می‌روند…»
  • «آنهایی که در بالا و یا پایین زندگی می‌کردند، از تمام این اتفاقات بی‌خبر بودند. در مدرسه دربارهٔ جولیوس سزار، اهرام مصر، جنگهای صلیبی، انداختن بمب اتم، رفتن‌ها و آمدن‌های چنگیزخان و یا هیتلر مطالعه می‌کردند و بر این باور بودند که تاریخ در این چیزها خلاصه می‌شود. نمی‌توانستند از این تاریخ دیگر، تاریخ واقعی، با زینتهای دیگر، شکنجه‌های دیگر و عده‌ای حاکم ناشناسش تصوری داشته باشند.»

منابع ویرایش

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. http://www.theparisreview.org/interviews/1105/the-art-of-fiction-no-153-ismail-kadare
  2. اسماعیل کاداره، عقاب، ترجمهٔ محمود گودرزی، انتشارات مروارید.