آرنولد گلن
انسانشناس آلمانی
آرنولد گلن (انگلیسی: Arnold Gehlen؛ ۲۹ ژانویهٔ ۱۹۰۴ – ۳۰ ژانویه ۱۹۷۶) انسانشناس آلمانی بود.
گفتاوردها
ویرایش- «امروزه حیات طولانی کتاب من احتمالاً میتواند تا حدودی مربوط به این واقعیت باشد که برای اولین بار، انسان را به عنوان موجودی توصیف کرده است که اکنون میتوان او را یک نظام پسمانده خواند، یعنی نظامیکه به محصولات خود واکنش نشان میدهد.»
- «تکنولوژی به عنوان پدیدهای فلسفی»[۱]
- «نیاز به فضای آزاد برای ایجاد یک نظام زندگی واقعی و برای یک شیوهٔ زندگی گسترده، افزایش مییابد. سپس برعکس، علایق تعمیم یافته به طرف مرکز علایق اجتماعی حرکت خواهد کرد و همینطور به طرف مرکز تجربی هر فرد. چنین علایقی شامل اموری از قبیل مثلاً حقوق مدنی گوناگون، تمایل بنیادی به جمع ثروت و تضمین اشتغال میشود. این گسترش، به یک نظام سعادت همگانی میانجامد و هدفش این است که نه فقط هر نیاز بی واسطه، بلکه هر نیاز قابل تصوری که در یک شرایط بحرانی ممکن است مطرح باشد، تا آنجا که بتوان آن را با تعبیرات عمومی بیان کرده و به یک تقاضای شخصی مبدل شود، به کمک وسایلی در مقیاس بزرگ جوامع صنعتی، برآورده گردد. وقتی این فرایندها برقرار شد، آنگاه نوبت این است که فرد فقط چنین نیازهایی را چنان احساس کند که گویی شانس آن را دارد که به طور جامع آنها را برآورده سازد و یا که توسط قانون، تأمین آنها تضمین شده است و بنابراین در خدمت نفع عمومی قرار دارند. در این شیوه، فرد از درون، اجتماعی شده است و در موقعیتهای سازمانی بزرگ جذب شده است. فرد در این جریان فقط آن مقدار از امیال شخصی خود را از دست خواهد داد که جامعه از او پذیرفته است، چنانکه گویی تو را با هم در یک ظرف مشترک ریختهاند.»
- «تکنولوژی به عنوان پدیدهای فلسفی»[۱]
- «مفهوم اصلی ما از جهان به نحو الکتریکی به ذهن ما منتقل شده است و از ارتباطهای بی واسطه فراتر میرود. بین ما و جهان اطلاعات الکترومغناطیسی، فرآیندهایی در کار است و در میان آنها، انبوهی از اذهان تغییر شکل یافته. در مورد حوادث سیاسی جالب توجه، پراهمیت، واقعیتها چنان مبهم است که گویی در اطراف یک مرکز تخیلی گرد آمدهاند. در این گسترش مشکوک و مبهم آگاهی، انسان مدام مراکز انتزاعی تثبیت آگاهی خود را گسترش میدهد؛ به خصوص حوزهٔ بدنام عقیدهٔ عمومی با ترکیب عجیب و غریب دون کیشوت مانندش از قطعیت درون ذهنی و انحراف برون ذهنی. درجات بالای جهل ما از جهان میتواند به نحو مؤثری از طریق تکنولوژی متداول دست به دست گردد. در این مورد در کوشش ما برای مطرح کردن هستهٔ تخیلی آگاهی عصر حاضر، این امکان خودنمایی میکند که شاید آگاهی بتواند با ماشینهای متفکر منطبق گردد. گرچه امروزه برگردان مکانیکی خوبی از یکی از سرودههای هولدرلین [شاعر آلمانی]، به زبان فرانسه غیرممکن به نظر میرسد، اما میتوان در نظر آورد که شاید یک شاعر غزل سرای آینده در آفرینشهای [هنری] خود به طور نیمه آگاهانه، پایه و اساس چنین ترجمهای را فراهم کند.»
- «تکنولوژی به عنوان پدیدهای فلسفی»[۱]
- «تجربههای ماندگار مردم در امر حکومت به نظر میرسد که آنها را از اینکه در تلویزیون ظاهر شوند یا در رادیو چیزی بگویند منع میکند؛ به این ترتیب معلوم نیست که با چه مقدار خرد و فرزانگی، جهان در حال اداره شدن است. این معنایی است که تا عمیقترین سطوح، نفوذ میکند. تفاوت ایدئولوژیک بین امروز و ادوار دیگر تاریخ این است که ارزشهایی چون برابری، صلح و ترقی در سرتاسر جهان بدون مخالفت پذیرفته شدهاند. قبلاً هیچ عقیدهای بدون مخالف وجود نداشته است. امروزه از شهر واشنگتن تا پکن ممکن نیست که کسی علیه این نظام چیزی بگوید. با این وصف، نابرابری در میان مردم به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار باقی میماند؛ همواره جنگی وجود دارد که از جایی میرسد؛ و ظرفیت جامعهٔ صنعتی برای افزایش جوامع انبوه، باورکردنی نیست.»
- «تکنولوژی به عنوان پدیدهای فلسفی»[۱]
- «فرهنگ امروز، فریبکارترین پدیدهای است که تاکنون وجود داشته است؛ در حالیکه بیش از فرهنگهای گذشته، به سوی شناخت عینی واقعیت پیش رفته است. اگر کسی بپرسد در مورد ارزشهایی چون برابری و صلح و ترقی، چه چیزی موجب موافقت کلی و جهانی شده است، جواب این است که در چنین ارزشهایی، نیازهای عملی عصر تکنولوژی، علت مشترکی با احکام زیستی دارد که توسط انفجار جمعیت به وجود آمده است. مهار طبیعت، هم در تکنولوژی و هم در سازماندهی بنیادین جامعه و توسعة انسانی، با مهار اجتماعیِ تغییر یافته توسط این توسعه، به سطح بالایی از تجدید قوای متقابل رسیده است.»
- «تکنولوژی به عنوان پدیدهای فلسفی»[۱]