یحیی دولتآبادی
سیاستمدار، شاعر، خوشنویس و تاریخنگار دوران مشروطه
یحیی دولتآبادی (۸ ژانویه ۱۸۶۳، دولتآباد اصفهان - ۲۷ اکتبر ۱۹۳۹، تهران) فقیه شیعه، سیاستمدار، کنشگر فرهنگی، خوشنویس، مؤلف و شاعر ایرانی بود. [۱]
گفتاوردها
ویرایشای جوانان وطن نوبت آزادی ماست |
روز عیش و طرب و خرّمی و شادی ماست |
وطن از حلقهٔ زنجیر ستم شد آزاد | رفت اندر غل و زنجیر تن استبداد | |
کند شد بارگه جور و جفا را بنیاد | خاک ظلمتکدهٔ ظلم و ستم رفت به باد | |
آن ستمها که کشیدید بیارید به یاد | وز ستمگر نگذارید در این خاک نژاد |
ای جوانان وطن نوبت آزادی ماست |
روز عیش و طرب و خرّمی و شادی ماست |
وطن و خانهٔ ما خطّهٔ ایران باشد | خاک ایران همه چون روضهٔ رضوان باشد | |
تا که در پیکر باغیرت ما جان باشد | خانهٔ خود نگذاریم که ویران باشد | |
یا که اوضاع وطن بیسر-و-سامان باشد | گر فقیریم خدا یار فقیران باشد |
ای جوانان وطن نوبت آزادی ماست |
روز عیش و طرب و خرّمی و شادی ماست |
دامن خاک وطن دادفشان باید کرد | وطن پیر دگرباره جوان باید کرد | |
زندگی در کنف امن و امان باید کرد | کار در راه وطن با سر و جان باید کرد | |
خون خود در ره این خاک روان باید کرد | آنچه باید بمانیم همان باید کرد |
ای جوانان وطن نوبت آزادی ماست |
روز عیش و طرب و خرّمی و شادی ماست |
گرگ در گلّه شبانوار نخواهیم گذاشت | دزد در قافلهسالار نخواهیم گذاشت | |
راهزن سرور و سردار نخواهیم گذاشت | رایت خویش نگونسار نخواهیم گذاشت | |
ملک بیلشکر جرّار نخواهیم گذاشت | وطن خویش چنین خوار نخواهیم گذاشت |
ای جوانان وطن نوبت آزادی ماست |
روز عیش و طرب و خرّمی و شادی ماست[۱] |
نوروز که ما راست نکوتر آیین | آن روز نخست باشد از فروردین | |
تنها نبود اول سال ایران | کآن اول سال آسمان است و زمین[۱] |
یگانه گنج که در روزگار میجستم | دو چیز بود یکی عشق و دیگر آزادی | |
برای عشق چو حاجت فتد سپارم جان | ولی نثار کنم عشق را بر آزادی[۱] |
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. ششم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۹۶۳. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.