کوه جادو

رمانی از توماس مان

کوه جادو (به آلمانی: Der Zauberberg) رمانی از توماس مان نویسنده آلمانی است که در ۱۹۲۴ انتشار یافت و در سال ۱۹۲۹ -پنج سال پس از انتشار- جایزه ادبی نوبل را برای نویسنده خود به ارمغان آورد.

گفتاوردها

ویرایش
  • «ساکنان آن بالا از زندگی در آن می‌نالند و می‌گویند در اینجا زندگی‌مان را کش رفته‌اند ولی اگر برگردند به آن پایین، دوباره هوای این بالا را می‌کنند و برمی گردند این بالا؛ به صورت خودخواسته!»[۱]
  • «حتی گمان می‌کنم در مجموع با آدم‌های غمگین بهتر می‌توانم کنار بیایم تا با آدم‌های شوخ و خندان. دلیلش را خدا می‌داند، شاید چون یتیم هستم و پدر و مادرم را در بچگی از دست داده‌ام.»
  • «به نظر من یک تابوت عین یک مبل زیباست، تازه وقتی خالی است، وگرنه وقتی کسی در آن باشد، آن وقت دیگر به چشم من درست شکوهمند است.»
  • «دست به شورش زد، بله. به این بلا و واقعهٔ وحشیانه تن نداد، حاضر نشد در برابرش جا بزند. به نام روح و اندیشه بر ضد طبیعت که سه چهارم یک شهر شکوفا و زندگی هزاران انسان را قربانی جنون فجیع خود کرد فریاد اعتراض بلند کرد. تعجب می‌کنید؟ لبخند می‌زنید؟ راجع به تعجب حرفی ندارم، ولی دربارهٔ لبخندتان به خود اجازه می‌دهم، به شما اخطار کنم. این رفتار مردی است از تبار همان گال‌هایی که تیرهاشان را به سوی آسمان پرتاب می‌کردند… می‌بینید مهندس، این دشمنی روح است بر ضد طبیعت، بی‌اعتمادی غرورآمیزش به آن، پافشاری والامنشانه‌اش در حق خرده‌گیری بر آن و بر قدرت پلید و نابخردانه‌اش. طبیعت قدرت است، و این بردگی است که به قدرت تن دهند، با آن کنار بیایند… بگذارید بگویم: از ته دل با آن کنار بیایند؛ و نیز این همان انسانیتی است که درگیر مخالفت نمی‌شود، موش مرده بازی مسیحی را برخود نمی‌پسندد، آنجا که مصممانه در جسم اصل پلید و شیطانی را می‌بیند، تناقضی که به نظر شما می‌رسد در اصل همان تناقض همیشگی است. «چه مخالفتی با تجزیه دارید؟» هیچ، اگر در خدمت آموزش، آزادی و پیشرفت باشد. همه گونه، اگر بوی گند گور ازآن برخیزد. در مورد جسم هم وضع فرقی نمی‌کند. باید ستایشش کرد و پشتیبانش بود، هرگاه سخن از رهایی و زیبایی‌اش باشد، سخن از آزادی حواس، از سعادت تمنیاتش. باید خوارش داشت، هرگاه به عنوان اصل ثقل و سنگین‌پایی رو در روی حرکت به سوی تور بایستد، باید از آن رو گردان بود، هرگاه کارش به نمایندگی و دفاع از اصل بیماری و مرگ بکشد، بشود مظهر انحراف، فساد، شهوت و ننگ.»
  • «یک قطعهٔ موسیقی با نام «والس پنج دقیقه ای» پنج دقیقه طول می‌کشد ـ ارتباط آن با زمان همین و بس؛ ولی یک داستان با محتوایی به طول پنج دقیقه ممکن است به نیروی وسواسی خارق‌العاده در توصیف بی کم و کاست این پنج دقیقه خود هزار برابر آن به طول انجامد.»

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
کوه جادو
دارد.
  1. توماس مان، کوه جادو، ترجمهٔ حسن نکوروح، انتشارات نگاه، ۱۳۹۳.