کورالاین
رمانی از نیل گیمن
کورالاین رمانی در گونهٔ خیالپردازی اثر نیل گیمن است که در سال ۲۰۰۲ میلادی به چاپ رسیدهاست.
گفتاوردها
ویرایش- «کورالاین قلّک پولش را باز کرد و به سوپرمارکت رفت. دوتا بطری بزرگ، شربت آبلیمو خرید، یک کیک شکلات و یک بستهٔ جدید سیب و به خانه برگشت و آنها را برای شام خورد. مسواک زد و به اتاق مطالعهٔ پدرش رفت. کامپیوترش را روشن کرد و یک داستان نوشت. داستان کورلاین. یک دختر بود به اسم سیب. او خیلی میرقصید. آن قدر رقصید و رقصید که پاهایش تبدیل به سوسیس شد. پایان.»[۱]
- «کورالاین از پلههای بیرون ساختمان بالا رفت تا به بالاترین آپارتمان برود، جایی که در دنیای خودش پیرمرد خل وضع زندگی میکرد. قبلاً یک بار با مادر واقعی اش به آنجا رفته بود؛ وقتی مادرش داشت برای خیریه کمک جمع میکرد. جلوی در ایستاده بودند تا پیرمرد خل وضع با آن سبیل کلفتش پاکتی را که مادر کورالاین به او داده بود، پیدا کند. خانه بوی غذاهای عجیب وغریب، توتون پیپ و بوی تند و پنیرمانند و عجیبی میداد که کورالاین نمیتوانست تشخیص بدهد بوی چیست. اصلاً دوست نداشت جلوتر برود.»
- کورالاین تندی گفت: «نه میخواستم قبل از ان بخواهم که دیگر بهم نگویید کارولین من کورالاین هستم.» پیرمرد طبقه بالایی گفت: «تو به این دلیل نمیتوانی موشهای سیرک را ببینی که آنها هنوز آماده نیستند و تمرینهایشان تمام نشده. تازه آنها حاضر نیستند آهنگی را که برایشان نوشتهام را اجرا کنند. همه آوازهایی که من برای موشها نوشتهام دادار دودوری است اما موشهای سفید من فقط بلدند آوازهای جینگیل پینگیلی بخوانند. به نظرم باید نوع پنیری را که بهشان میدهم را عوض کنم.»
گفتگوها
ویرایش- کرولاین گفت: «اووم … داره بارون میاد.»
- پدرش گفت: «آره، به شدت.»
- کرولاین گفت: «نه، این جوریام نیست. میشه برم بیرون؟»
- - مامانت بهت چی گفت؟
- - گفت تو توی این هوا بیرون نمیری، کرولاین جونز!
- - پس روشنه.
- - اما من دلم میخواد به گشتنم ادامه بدم.
- پدرش پیشنهاد کرد: «خب تو آپارتمانو بگرد. بیا، این یه خودکار اینم یه ورق کاغذ. برو همهٔ در و پنجرهها رو بشمر. همهٔ چیزایی رو که رنگشون آبیه لیست کن. به یه سفر اکتشافی برای کشف منبع آب گرم برو و بزار منم به کارام برسم.»
- کرولاین حرف پدرشو جدی گرفت و بعد قلم و کاغذشو برداشت و رفت تا تو آپارتمانو بگرده. مخزن آب گرمو کشف کرد (توی یکی از کابینتای آشپزخونه بود). همهٔ چیزایی رو که رنگشون آبی بود شمرد (۱۵۳ تا). همهٔ پنجرهها رو شمرد (۲۱ تا). همهٔ درها رو هم شمرد (۱۴ تا). از درهایی که پیدا کردهبود سیزده تاش یا باز بودن یا بسته، و فقط یکیش - اون در بزرگ قهوهای چوبی کندهکاریشدهٔ ته اتاق پذیرایی- قفل بود.[۲]