کلاهقرمزی ۸۸
مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی ۱۳۸۸ ساخته ایرج طهماسب
کلاهقرمزی ۸۸ یک مجموعهٔ تلویزیونی کمدی به کارگردانی ایرج طهماسب است که در نوروز سال ۱۳۸۸ از شبکه ۲ سیما پخش شد.
گفتاوردها
ویرایش- «کلاه قرمزی ۸۸ همان کلاه قرمزی قدیم است، گذشت زمان را میتوان در چهره مخاطبان و دوستداران این عروسک دید اما کلاه قرمزی تغییر نکرده است.»[۱]
قسمت اول
ویرایش- کلاه قرمزی: سفره نیست، کاغذ دیواریه. کاغذ دیواریه. میگه سفره است.
- کلاه قرمزی: بازی میکنم؟! با بدبختی دو دفعه توی کوچه خوردم زمین، سه دفعه کلهم خورده به تیر چراغ برق، دو دفعه خوردم به درخت. بازیه؟!
- کلاه قرمزی: گفت این آقای قصاب کاغذدیواریه.
- کلاه قرمزی: اومدم یه انگشت بزنم دیدم کاغذ انگشتم رو ول نمیکنه. گفتم ول کن کاغذ جان، ول کن، شوخی نکن. بعد دیدم ول نکرد. بعد این دستم رو گذاشتم، اومدم این دستم رو بکنم، بعد دیدم این دستم هم که چسبید.
- کلاه قرمزی: یعنی من پرتغالم، پوستم رو بکنی؟!
- کلاه قرمزی: من میدونستم کاغذه. کاغذ بیتربیت بود، دست من رو ول نمیکرد. هی گرفته بود، میکشید. با این دست دوباره گرفتمش، کشید.
- آقای مجری: یعنی شما روزی که همهٔ بچهها تعطیل بودن، مدارس تعطیل، همه جا تعطیل، تو رفتی مدرسه!؟
- کلاه قرمزی: من به کتاب نگاه میکنم، ف میشه اندازه یه قایق.
- کلاه قرمزی: آخه من میومدم میگفتم عینک زیر یخچاله؟! کلهت رو بکنی زیر یخچال، عینک بزنی؟! کتابت رو ببری زیر یخچال، کتاب بخونی؟! اون زیر تاریکه. اصلاً مگه کلهٔ تو زیر یخچال میره؟!
- کلاه قرمزی: از اون پارچهها میان میزنن به من به علت گرانفروشی!؟
- کلاه قرمزی: من آنقدر خاطره اومد توی ذهنم ولی اگه بگم عید ناجور میشه.
- کلاه قرمزی: این توی پاکت اینقدر تکون میخوره، بره توی دل ما چیکار میخواد بکنه؟
- آقای مجری: مگه قابلمه شادی میاره!؟
- کلاه قرمزی: آقای مجری، الان آوازم داره میریزه، چیکار کنم؟
- کلاه قرمزی: آقای مجری، بهش بگو بخونه، تا فردا شروع کنه.
قسمت دوم
ویرایش- پسرخاله: به خودم مربوط نیست.
- کلاه قرمزی: آخه واسه چی کم باشه؟ یه سال صبر کنم، عیدی بگیرم، کم باشه؟!
- کلاه قرمزی: عیدی رفتی دفترچه گرفتی واسه من؟! خودم که این همه دفترچه دارم.
- کلاه قرمزی: خب، من این همه دفتر مشق دارم. اسمم رو هم توش نوشتم. ببرم بانک میگه بفرمایین پول میدم؟!
- کلاه قرمزی: چه سودی داره؟! سودش اینه که بایستی بلند شی بری تا بانک، دوباره بگیری و بیای.
- کلاه قرمزی: یعنی الان سفرهٔ هفتسین پهنه، من برم عروسی کنم، جشن بگیرم، تور بزنم به کلهم؟!
- کلاه قرمزی: خونه بسازم؟! یعنی من بساز بفروش بشم یا برم کلهٔ دیوار وایسم آجر بالا بندازم، گل بمالم، آجرها رو بندازم بالا؟!
- کلاه قرمزی: خب، از بس حامله موندم، قدم کوتاه شد دیگه. بچهم داره بزرگ میشه، خودم کوچیک.
- کلاه قرمزی: خودش چیده از گوسفنده، الان گوسفند لخت وایساده اونجا.
قسمت سوم
ویرایش- کلاه قرمزی: از کجا میدونی دوچرخه کار نداره. یعنی بیکاره، اومده بیرون.
- کلاه قرمزی: کار چی مهمه، خب؟! مریض قشنگ اون تو خوابیده، دراز کشیده. دوچرخه بدبخت وایسه، بارون بگیره، کلهش خیس بشه؟!
- کلاه قرمزی: خیلی ماجرا داره. رانندگی یاد گرفتن الکی نیستش که. بایستی همه رو بشناسی، کی کار مهم داره، کی نداره.
- کلاه قرمزی: توی کوچه؟! خب، اگه توی کوچه آمبولانس اومد، چیکار کنه؟ آمبولانس بزنه دوچرخهای رو بکشه یا خالی باشه، بکشه سوار آموبلانس کنه، ببره؟!
- کلاه قرمزی: خاله باران، میخوای همین کتاب آموزش رو بهش بده، من بذارمش زیر تخت، روی این بشینه، من هلش بدم.
- پسرخاله: چوب رو بدم یه خرده من رو بزنه.
قسمت چهارم
ویرایش- خاله باران: کلهپاچه رو از کجات آوردی این وقت ظهری؟!
- کلاه قرمزی: چشم بذاری؟! اون وقت کجا ساک ساک کنم؟
- کلاه قرمزی: آقای مجری، این کبابها انگار دوباره توی دل من چسبیدن به هم، داره فرو میره توی قلبم.
- کلاه قرمزی: سرم نمیاد، دلم میاد.
- کلاه قرمزی: من تا اومدم بگم خداحافظ، ندیدم چجوری پرتغال رو پوست کنده بود، آماده، چپوند توی دهنم. تا اومدم بگم نمیخورم، جوییده شد، رفت پایین. خب، اومدم بیام، اومدم بیام، اومدم بگم دیگه هیچی نمیخورم، نمیدونم موز رو چجوری پوست کند یه دفعه، اون رو هم چپوند اون تو.
- پسرخاله: تا حالا دلم به حال گشنهها میسوخت، حالا دلم به حال خیلی سیرها میسوزه.
- کلاه قرمزی: اون وقت این رو بو میکنن، بلند میشن حرکات موزون.
- کلاه قرمزی: واسه همین بعدش بچهها میان وسط حرکات موزون میکنن.
- کلاه قرمزی: آقای مجری، حرکات موزون من داره عربی میشه.
قسمت پنجم
ویرایش- کلاه قرمزی: آخه کلاه قرمزی کیلویی چنده مگه؟!
- کلاه قرمزی: تازه این که باارزشتره، کلاه قرمزی هم داره.
- کلاه قرمزی: توی کلهٔ من چایی دم کنن؟!
- کلاه قرمزی: یعنی من رو بذارن روی تاقچه؟!
- کلاه قرمزی: خب، من قیمتها رو نمیدونستم که توی چی برم، ارزونتر باشه.
- کلاه قرمزی: آقای مجری، میخوای پول ندی، من رو ببرن بذارن کلهٔ طاقچه؟! توی کلهٔ من آبجوش بریزن، چایی دم کنن؟!
- کلاه قرمزی: آقای مجری چه خوبه ما چایی لیپتون نیستیم، همیشه توی قوری باشیم.
- کلاه قرمزی: یه چیزه دیگه بدتر از دلنگرانیهها. این که روی قوریها نمینویسن قیمتش چنده، برای چند سال پیشه.
- کلاه قرمزی: سرخاب و سفیدآب هم که تو برام نخریدی که. خودم رفتم، پشم جاحازم رو گرو گذاشتم، پول گرفتم، رفتم برای خودم از اینها خریدم.
- کلاه قرمزی: هوا که روشن نشده، من بایستی بلند شم، سماور رو برات روشن کنم. آخر شب هم که شیپور سگ میشه هنوز نمیای خونه.
قسمت ششم
ویرایش- کلاه قرمزی: آقای مجری، با وفا، حالم خرابه.
- کلاه قرمزی: من شکلات میخوام، شکلاتم دیر شده با وفا.
- کلاه قرمزی: الان من حالم خرابه، با وفا. به خانمت بگو از زیر سماور بیاره، به من بده، دو تا شکلات.
- کلاه قرمزی: همچین سلام کرد، نزدیک بود بیفتم توی جوب.
- کلاه قرمزی: عید تولد شما هم مبارک باشه.
- کلاه قرمزی: آخه به دیوار نگاه نکنم، به سقف نگاه نکنم، به زمین نگاه نکنم، دستم رو هم تکون ندم. برم توی کمد مهمونی؟!
- کلاه قرمزی: من خونهتون هم نمیام، چه برسه باهات بیام توی جوب.
- کلاه قرمزی: من غیبت نمیکنم، همیشه حاضرم.
- آقای شکلاتی: قفس بدون پرنده قشنگه.
- کلاه قرمزی: آقای شکلاتی، من با قفس چیکار کنم؟ خودم برم توی قفس بشینم؟!
- کلاه قرمزی: یکی بود، یکی نبود. چطور؟ یعنی یکی حاضر بود، یکی غایب!؟
- کلاه قرمزی: آهان، فهمیدم. حسنی از بس حموم نرفت، کچل شد.
قسمت هفتم
ویرایش- کلاه قرمزی: یعنی ما هم قایم موشک بازی میکنیم، مفید نیست؟!
- کلاه قرمزی: ببین حیاط طبیعت چقدر وحشتناکه.
- کلاه قرمزی: سه تا جایزهٔ نقدی. نسیه قبول نیست.
- کلاه قرمزی: آقای مجری، خارجیها جایزهش نقدیه یا نسیه است؟
قسمت هشتم
ویرایش- کلاه قرمزی: یعنی پسرعمهزا جان قبوضش ناراحته؟
- کلاه قرمزی: زرد و نزاره؟! یعنی قرمز رو بذاره، زرد رو نذاره؟ آبی رو برداره؟!
- کلاه قرمزی: زرد و نزار یعنی لاغره؟! قرمز رو بذار یعنی چاقه؟!
- گیگیلی: الان مخم آفه.
- کلاه قرمزی: آقای مجری، قابله که بچه رو به دنیا میاره. هم آشپز بوده، هم بچه؟!
- کلاه قرمزی: آقای مدیر ساختمان، اون عینک رو هم ول کن. آنقدر سابیدی، دیگه تموم شد. لاغر شد.
- کلاه قرمزی: آقای مجری میگم اگه هیچی نمیخوای بذاری توی یخچال. اقلن ببرم، کمدش کنم، اسباببازیهام رو بذارم توش. داره تار عنکبوت میبنده.
- کلاه قرمزی: آقای مجری، از ظهر تا حالا نشستیم دور همدیگه. هوا داره تاریک میشه. نخوردیم که.
- کلاه قرمزی: یه خرده جلوی شکمت رو نگاه دار، بذار چند روز دیگه دور هم باشیم.
قسمت نهم
ویرایش- کلاه قرمزی: واسهٔ اینکه میخوایم بریم سر کار، دیگه حرکات موزون تموم بشه.
- کلاه قرمزی: باید بو کنیم که شل بشیم که بتونیم از فردا حرکات موزون نکنیم.
- پسرخاله: آواز ظرفشوییشه.
- کلاه قرمزی: اژدر پشمک به سر، های های.
- کلاه قرمزی: آقای مجری، کف کلهم عرق کرد از ترس.
قسمت دهم
ویرایش- پسرخاله: شوهره فکر کرد من میگم زنت بارداره. گفت این چاقه، باردار نیست. دعوا شد.
- کلاه قرمزی: یاد گرفت که ترمزدستی رو اون بالاش رو فشار بدی، خودت رو بندازی با شکم روش، میره پایین.
- کلاه قرمزی: ماشین؟! نه، ماشینت که بیرونه، حالش خوبه. اینها آت آشغالهاش بود. یه خرده زیادی بود دیگه.
- کلاه قرمزی: آقاهه یه خرده قاتی کرد. اومد پایین، اول نگاه کرد. بعد دو دستی زد توی سرش. بعد دید که باران پشت فرمونه، گفت خانم محترم، شما رانندگی بلد نیستی. باران تا اومد بگه هستم یا نیستم، گفت بعدش هم این که شما ازدواج کردی یا نه؟ گفت آخه ازدواج به ماشین چه ربطی داره! مگه گواهینامه رو با اازدواج میدن!؟ گفت جواب من رو لطفاً درست بدید. بعد آدرس اینجا رو هم که بلد شد.
- کلاه قرمزی: میگم بچهها شیطونی کردن، پام از روی ترمز رفت روی گاز.
- کلاه قرمزی: من خیلی هنر دارم. از هر انگشتم یه هنر میریزه. اونقدر میریزه که زمین خیس میشه.
قسمت یازدهم
ویرایش- کلاه قرمزی: آقای مجری، چیه دوباره آمد فصل بهاری.
- کلاه قرمزی: از بس رفتم توی کوچه قدم زدم، نمیدونم یه لنگهش چی شد اصلاً.
- کلاه قرمزی: من میدونم و تو؟! تو بدون و این لنگه که بیتربیته، رفته، معلوم نیست کجا است.
- کلاه قرمزی: میخوای کلید رو بذاریم خونهٔ همساده، فرار کنیم.
- کلاه قرمزی: یه عده از خونهٔ خسرو اینها میخوان بیان، ما رو با چوب بزنن.
- کلاه قرمزی: عصبانی که خوبه. این شیرینیها تو دلم دعواشون شده. یکی این وری میره، یکی اون وری.
- کلاه قرمزی: اصلاً نبودن که گرفتار باشن.
- کلاه قرمزی: میگی روز خوبی بود. ما رو بردی، انداختی زندان. میگی روز خوبیه؟!
- کلاه قرمزی: ما رفتیم تلفن، این اومده باز تلفن.
قسمت دوازدهم
ویرایش- همسایه: آنقدر پول ریختم و شاباش ریختم که همه داشتن میخوردن زمین.
قسمت سیزدهم
ویرایش- کلاه قرمزی: آخه گوسفند نباشه، بره از کجا شیر بخوره؟!
- کلاه قرمزی: میگه آقای مجری به جای این که پاش رو خوب کنه، تور عروس بسته به پاش.
- کلاه قرمزی: فهمیدی پسرعمهزا جان، مثل گوسفند، صدای بع میده. این اِیه، صدای اَ میده.
- کلاه قرمزی: بگی یه دونه بی، فکر میکنه بیبیش نصف شده.
- کلاه قرمزی: حرف بعدی؟! یعنی حرف بدیه؟!
- کلاه قرمزی: اِی بی سی دی. گم نکنی دیگه سیدیت روها.
- کلاه قرمزی: سنگینی یعنی چاق بشم، نتونم تکون بخورم؟!
- دوست خاله باران: کودکان آتشفشان انرژیند.
- پسرعمهزا: فرضیه بده، تئوری خوبه.
قسمت چهاردهم
ویرایش- کلاه قرمزی: قلبم داره میاد توی جیب شلوارم.
- کلاه قرمزی: اسم شما که اومد، آقای مجری یه خرده قاشق داشت میرفت توی چشمش.
- کلاه قرمزی: ما فامیلی همه خوشگلیم.
- کلاه قرمزی: بله دیگه، فامیل خوشگلهاییم ما همهمون.
- زیزیگولو: بسیار عیالوار عجیبی دارد.
قسمت پانزدهم
ویرایش- کلاه قرمزی: آقای مجری، اصلاً من از همون اولش هیچ کدوم از اینها رو قبول ندارم. به درخت دست نزنم، به آب دست نزنم، هیچی نخوریم، آشغال نریزیم، سنگ رو ورنداریم. پس چیکار کنیم؟! پس من رو ببرید بندازید زندان، خودتون برید گردش.
- کلاه قرمزی: خاله جان، من فشارم آنقدر رفته پایین. یه خرده هم رفته توی زمین.
- کلاه قرمزی: پسرعمهزا جان، تو خروس پسرعمه نیستی، تو خود پسرعمهزا جانی.
- آقای مجری: اجازه بدید من یه چکی بزنم، شاید درست بشه.
- کلاه قرمزی: این آستینشو آوردم، ببینم اگه اندازه است. برم باقیشو بیارم.
- پسرعمهزا: لباس پر باده.
- کلاه قرمزی: من میگم آقای مجری رو ببریم، از درخت با کله بندازیم پایین، خوب شه.
- پسرعمهزا: اون مریض پول نداره، کاهگل بگیر.
- پسرعمهزا: ته حلقش پیدا بشه.
- کلاه قرمزی: دندان سوم، سمت چپ، کوچهٔ دوم، پلاک ۲۵. برو چرخ کن تا من بیام.
- کلاه قرمزی: نسخه رو بگیرید، بپیچید.
- کلاه قرمزی: مسواک ترس داره، مسواک لولوئه؟!
- پسرعمهزا: فشارش زیاده.
- کلاه قرمزی: آقای مریض بچه، خیلی فشارت زیادهها.
- کلاه قرمزی: چجوری از مهد کودک اومده رفته خواستگاری؟!
- پسرعمهزا: آقا اجازه، عروسی یاسیه.
قسمت شانزدهم
ویرایش- پسرخاله: بلند شو سیبیلت رو بزن، برو توی کمد. من سیبیل میچسبونم که بیان من رو ببرن.
- کلاه قرمزی: ولی خاله باران، دلم به حال خودت سوخت. با این سلیقهای که داری ببین خونهت شکلی بشه.
- کلاه قرمزی: نه، خونهٔ راستکیت. شوهر کردی، ببین بدبخت چه چیزهایی رو بایستی ببینه.