چریکه تارا
چریکهی تارا فیلمی از ساختههای بهرام بیضایی است.
دیالوگ
ویرایشتارا: عشقی که از تو گورستان شروع بشه، قبلا مُرده.
تارا: من برای هر لقمه ای که می خورم کار می کنم، حتی برای هر نفسی که می کشم. زندگی من چه تعارفی داره؟ چرا نباید بلند بخندم یا مسخرگی کنم؟ یه چیز دیگه ... من حتی بلدم داد بزنم.
مرد تاریخی: افسوس که چرا نمیشود دوباره مرد.
مرد تاریخی : اینک اراده سردار را ببین؛ کسی که نابود شد ولی تحقیر نشد. طایفه من به خاموشی پیوست زیرا از مردمان زمین خیر ندید. ما برای ایشان جنگیدیم و ایشان راه پنهان را به دشمن نشان دادند. در زمین چیزی نیست که مرا دلبسته کند. همه سپاهیان من شاهد باشند و همه تیره و تبار من؛ من می توانم چشم ببندم، می توانم فریاد قلبم را نشنوم، می توانم به سوی شما برگردم، می توانم آزاد شوم.
دربارهٔ فیلم
ویرایش- اما یکی از فیلمهای بسیار درخشانش چریکهٔ تارا است. . . . به عقیدهٔ من که سینمای واقعی است. یعنی چیزی که ادبیات به زور میتواند از پسش برآید.
- احمد شاملو، اواخرِ ۱۳۶۶[۱]
- در همان روزهای اوج نهضت مردم و زمان دولت نظامی ازهاری بهرام بیضایی برای ساخت فیلم «چریکه تارا»، از دفتر فرح دیبا تقاضای نیروی نظامی کرد و فرح دیبا هم به ارتشبد ازهاری نوشت که این نیروهای نظامی را در اختیار بیضایی بگذارند و ازهاری هم بخشی از نیروهای سرکوبگرش را به کمک بهرام بیضایی فرستاد. شاید این تصویری بیسابقه و حیرتانگیز از تقابل خشونتبار سینما در ایران با مردم و حرکتهای مردمی باشد. آنچه حتی در حکومت هیتلری هم سابقه نداشت.
- سعید مستغاثی، ۱۴۰۲[۲]