چرخ
جزء دایرهای که روی یک محور میچرخد
چَرخ ابزاری است گِرد که کاربردهای گوناگون دارد؛ ولی نخستین و مهمترین کاربرد آن کاهش اصطکاک و تسهیل حرکت است. چرخ از مهمترین اختراعات انسان است که در هزارهٔ چهارم پیش از میلاد در سرزمین باستانیِ سومر ساخته شد.
ضربالمثل
ویرایش- «چوب لای چرخ گذاشتن»
- کنایه از ایجاد مانع برای انجام کاری
- «چرخ را دوباره اختراع کردن»
- کنایه از صرف وقت و هزینه برای انجام کاری که قبلاً انجام شدهاست
گفتاوردها
ویرایش- «نقلست که عبدالرحمن سلمی گفت: به نزدیک شیخ ابوعثمان بودم کسی از چاه آب میکشید آواز از چرخ میآمد میگفت: یا عبدالرحمن میدانی که این چرخ چه میگوید گفتم چه میگوید گفت: الله الله.»
عطار، تذکرة الأولیاء، ذکر شیخ ابوعثمان مغربی رحمةالله علیه
- «سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر، جوانی بدرقه همراه من شد سپر باز چرخ انداز سلحشور بیش زور که بده مرد توانا کمان او زه کردندی و زور آوران روی زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنانکه دانی متنعم بود و سایه پرورده نه جهان دیده و سفر کرده. رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده. اتفاقاً من و این جوان هر دو در پی هم دوان هر آن دیوار قدیمش که پیشآمدی به قوّت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی به زور سرپنجه بر کندی و تفاخر کنان گفتی پیل کو تا کتف و بازوی گردان بیند / شیر کو تا کف و سر پنجه مردان بیند»
سعدی، گلستان، حکایت شماره ۱۷، باب هفتم در تأثیر تربیت
- «و عقیق بدین شهر صنعا کنند و آن سنگی است که از کوه ببرند و در میان ریگ بر تابه به آتش بریان کنند و در میان ریگ به آفتابش پرورند و به چرخ به پیارند، و من به مصر دیدم که شمشیری به سوی سلطان آورده بودند از یمن که دسته و برچک او از یک پاره عقیق سرخ بود مانند یاقوت.»
ناصرخسرو، سفرنامه، بخش ۵۹، صفت زمین عرب و یمن
در شعر فارسی
ویرایش- «آنچه آموخت بما چرخ، سیه کاریست / گر چه کردیم سیه بس ورق و دفتر»
- «آنکه باشد بر جودش همه آفاق عیال / ز زنی که چنویی زاید شد چرخ عزب»
- «لبیک لبیک ای کرم سودای تست اندر سرم / ز آب تو چرخی میزنم مانند چرخ آسیا»
- «با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل / چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است»
- «ای چرخ فلک خرابی از کینه تست / بیدادگری شیوه دیرینه تست»