ابوسعید خراز (؟-۲۷۷ق) از اعلامِ تصوّف در سدهٔ سوم ق.

گفتاورها ویرایش

از تذکرة الاولیاء ، عطار نیشابوری ، بخش «ذکر ابوسعید خراز»

  • «سال‌ها با صوفیان صحبت داشتم که هرگزمیان من و ایشان مخالفت نبود از آنکه هم با ایشان بودم و هم با خود.»
  • «همه را مخیر کردند میان قرب و بعد من بعد را اختیار کردم که مرا طاقت قرب نبود چنانکه لقمان گفت: مرا مخیر گردانیدند میان حکمت ونبوت من حکمت اختیار گردم که مرا طاقت بار نبوت نبود.»
  • «ای عجب آنکه در همه عالم مر خدای را محسن نداند چگونه دل بکلیت بدو سپارد.»
  • «وقت عزیز خود را جز به عزیزترین چیزها مشغول مکن و عزیزترین چیزهاء بنده شغلی باشد عن الماضی و المستقبل یعنی وقت نگاه دار.»
  • «فنا متلاشی شدن است بحق و بقا حضور است با حق.»
  • «ذکر سه وجه است ذکری است بزبان و دل از آن غافل و این ذکر عادت بود و ذکری است به زبان و دل حاضر این ذکر طلب ثواب بود و ذکریست که دل را به ذکر گرداند و زبان را گنگ کند قدر این ذکر کس نداند جز خدای تعالی.»
  • «علم آنست که در عمل آرد ترا و یقین آن است که برگیرد ترا.»
  • «تصوف تمکین است از وقت.»
  • «غره مشوید به صفای عبودیت که منقطع است از نفس و ساکن است با خدای.»

دربارهٔ او ویرایش

  • «آن پختهٔ جهان قدس آن سوخته مقام انس آن قدوه طارم طریقت آن غرقه قلزم حقیقت آن معظم عالم اعزاز قطب وقت ابوسعید خراز رحمةالله علیه از مشایخ کبار و از قدماء ایشان بود و اشرافی عظیم داشت در ورع و ریاضت بغایت بود و به کرامت مخصوص و در حقایق و دقایق به کمال و در همه فن بر سر آمده بود و در مرید پروردن آیتی بود و او را لسان التصوف گفتند و این لقب از بهر آن دادند که درین امت کس را زبان حقیقت چنان نبود که او را در این علم او را چهارصد کتاب تصنیف است و در تجرید و انقطاع بی‌همتا بود.»