رودکی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ابرابزار
خط ۱:
[[پرونده:Statue of Rudaki.jpg|بندانگشتی]]
'''[[W:رودکی|رودکی]]''' (۲۴۴، رودک - ۳۲۹ هجری قمری) نخستین شاعر مشهور فارسی حوزه تمدن ایرانی است.
رودکی، ‌ابوعبداللهابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم . از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8۸ سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کردبرکرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت. برخی می گویندمی‌گویند در مدرسه هایمدرسه‌های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموختهدانش‌آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه اینامه‌ای از شعر او گواه می آوردمی‌آورد. از هم عصران رودکیرودکی، ،منجیکمنجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429۴۲۹ ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده هایپرده‌های موسیقی می خواندندمی‌خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست،نمی‌دانست، از راوی می خواستمی‌خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند می‌خواند.
 
== دارای منبعگفتاوردها ==
=== امثال و حکم - [[دهخدا]] ===
* «اندر بلای سخت پدید آید// فضل و بزرگواری و سالاری»
* «تا جهان بود از سر آدم فـرازفراز// کـسکس نبود از راه [[دانش]] بی‌نیـازبی‌نیاز// مـردمانمردمان بخرد اندر هر زمان// راه دانش را به‌هرگونه زبان// گـردگرد کردند و گرامی داشتنـدداشتند// تا به‌سنگ اندر، همی بنگاشتند// دانش اندر دل چراغ روشن است// وز همه بد بر تن تو جوشن است»
* «چرا عمر کرکس دوصد سال، ویحک// نماند زسالی فزونتر پرستو»
* «شو تا قیامت آید زاری کن// کی رفته را به‌زاری باز آری»
* «هرکه نامخت از گذشت ِگذشتِ روزگار// هیچ ناموزد زهیچ آموزگار»
* «یکی آلوده‌ای باشد که شهری را بیالاید// چو در [[گاو]]ان یکی باشد که گاوان را کند ریخن»
 
خط ۱۶:
* «باد و [[ابر]] است این جهان، افسوس// [[شراب|باده]] پیش‌آر، هرچه باداباد»
* «بس که بر گفته پشیمان بوده‌ام// بس که بر ناگفته شادان بوده‌ام»
* «به‌چشمت اندر بالار ننگری تو به‌روز// به‌شب به‌چشـمبه‌چشم کسان اندرون ببینی کاه»
* «زآنست قوی [[شیر]] به‌گردن که به‌هر[[کار]]// از خود به‌تن خویش رسولست و فرسته»
* «[[زندگی|زندگانی]] چه کوته و چه دراز// نه به‌آخـربه‌آخر بمـُـرد باید باز// هــمهم به چنبر گذار خواهد بود// این رسن را اگر چه هست دراز»
* «زمانه پندی [[آزادی|آزاده‌وار]] داد مرا// زمانه را چو نکو بنگری همه پند است// به‌روز نیک کسان تا تو غم نخوری// بسا کسا که به‌روز تو [[آرزو]]مند است.»
* «بر عشق توام،توأم، نه صبر پیداست، نه دل // بی روی توام،توأم، نه عقل بر جاست، نه دل »
 
=== از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ===
* «روی به‌محراب نهادن چه‌سود// دل به‌بخارا و بتان طراز// ایزد ما، وسوسه عاشقی// از تو پذیرد، نپذیرد نماز»
* «شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد// که جهان نیست جز فسانه و باد»
* «میلفنج دشــمندشمن که دشمن یکی// فزون است و دوست ار هزار، اندکی»
* «نیک بختنیک‌بخت آن کسی که داد و بخورد// شوربخت آنکه او نخورد و نداد»
 
== منسوب ==
* «روی به‌محراب نهادن چه‌سود// دل به‌بخارا و بتان طراز// ایزد ما، وسوسه عاشقی// از تو پذیرد، نپذیرد نماز»
* «قالب خاکی سوی خاکی فکند// جان و خرد سوی سماوات برد// در سفر افتد به همه ایهمه‌ای عزیز// مروزی و رازی و رومی و کرد»
 
* «گر بر سر نفس خود امیری، مردی // بر کور و کر، ار نکته نگیری، مردی // مردی نبود فتاده را پای زدن // گر دست فتاده ایفتاده‌ای بگیری، مردی»
* «شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد// که جهان نیست جز فسانه و باد»
 
* «میلفنج دشــمن که دشمن یکی// فزون است و دوست ار هزار، اندکی»
 
* «نیک بخت آن کسی که داد و بخورد// شوربخت آنکه او نخورد و نداد»
 
== درباره رودکی ==
 
* «از حکیمان خراسان کو [[شهید بلخی|شهید]] و رودکی// [[ابوشکور بلخی|بوشکور بلخی]] و بوالفتح بستی هکذی// گو بیایند و ببینند این شریف ایام را// تا کند هرگز شما را شاعری‌کردن کری»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
 
== بدون منبع ==
* «قالب خاکی سوی خاکی فکند// جان و خرد سوی سماوات برد// در سفر افتد به همه ای عزیز// مروزی و رازی و رومی و کرد»
* «گر بر سر نفس خود امیری، مردی // بر کور و کر، ار نکته نگیری، مردی // مردی نبود فتاده را پای زدن // گر دست فتاده ای بگیری، مردی»
* «نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود // حال من از اقبال تو فرخنده شود //وز غیر تو هر جا سخن آید به میان // خاطر به زار غم پراگنده شود»
* «با داده قناعت کن و با داد بزی // در بند تکلف مشو، آزاد بزی // در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور // در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی»
* «جز حادثه هرگز طلبم کس نکند // یک پرسش گرم جز تبم کس نکند // ورجان به لب آیدم، به جز مردم چشم // یک قطرهٔ آب بر لبم کس نکند»
 
== دربارهٔ او ==
* «از حکیمان خراسان کو [[شهید بلخی|شهید]] و رودکی// [[ابوشکور بلخی|بوشکور بلخی]] و بوالفتح بستی هکذی// گو بیایند و ببینند این شریف ایام را// تا کند هرگز شما را شاعری‌کردن کری»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
 
== پیوند به‌بیرون ==