۵۷۲
ویرایش
جز (added Category:پزشکان ایرانی using HotCat) |
Inshushinak (بحث | مشارکتها) جز (ابرابزار، اصلاح املا، اصلاح سجاوندی) |
||
[[File:Avicenna TajikistanP17-20Somoni-1999 (flipped).png|220px|thumb|left]]
== گفتاوردها ==
== کتاب قانون (در طب) ==▼
* «
* «رئیس
* «طب دانشی است که بهوسیله آن میتوان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت و اعاده آن به هنگام بیماری است.»
==
* «بعضی چنان سرگرم میراث [[دانش|علمی]] گذشتگاناند که فرصت مراجعه بهعقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم بهدست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزشهای آنان را اصلاح و جبران نمایند.»
* «تعصب در [[دانش|علم]] و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بیمایگی است و همیشه بهزیان حقیقت تمام میشود.»
▲* « شر بالذات همان عدم است ، اما نه هر عدمی ، بلکه عدم کمالاتی که مقتضای نوع و طبیعت یک چیز است.»
* «کسی که به تمرینات بدنی میپردازد به هیچ [[دارو|دارویی]] نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»
▲** الهیات النجات_صفحه 280 و 292
* «تمام [[دانش|علوم]] گذشته و سنت باید نقد شوند. در صورتیکه از دم تیز نقد به سلامت خارج شد آن وقت قابل پذیرش است.»▼
▲* « رئيس مدینه ، همچون راس جسد -سر در تن- است که باید مجموع صفات عدل و سنت باشد و به هر فرد از هر طبقه باشد واجب است که به عادت پسندیده و اخلاق فاضله ای که رئيس سنت وضع کرده عمل کند. عامه ی مردم باید در تطبیق رفتار خود با شریعت بکوشند و از این روست که زندگی مدنی انسانی مسیری میشود برای رسیدن به سعادت اخروی. »
▲** اشارات و تنبیهات
▲* «بعضی چنان سرگرم میراث [[دانش|علمی]] گذشتگاناند که فرصت مراجعه بهعقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم بهدست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزشهای آنان را اصلاح و جبران نمایند.»
▲* «تعصب در [[دانش|علم]] و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بیمایگی است و همیشه بهزیان حقیقت تمام میشود.»
▲* «کسی که به تمرینات بدنی میپردازد به هیچ [[دارو|دارویی]] نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»
▲* «تمام [[دانش|علوم]] گذشته و سنت باید نقد شوند.در صورتیکه از دم تیز نقد به سلامت خارج شد آن وقت قابل پذیرش است.»
▲* «تعجب می کنم کسی ماست بخورد و بمیرد.»
* «نشان دوست نیکو آن است که خطای تو را بپوشاند، تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد.»
* «اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید، میدانستید.»
* «هر که دنیا خواهد، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.»
* «اگر توانایی دانشمندان ایران از جهان دانش گرفته شود چیزی جز سیاهی باقی نمیماند.»
* «نیکبختترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی.»
* «انسان، هر زمان از پیشامدِ آینده دربارهٔ خود اندیشید و از آن، بیم و هراس در خاطرش نِشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب میکند.»
▲* «هر کس عادت کند که بدون دلیل هر حرفی را باور کند، از صورت انسانی خارج است.»
▲{{شعر}}
{{ب|دشمن نقد گذشته نقل گراست|دشمن آینده و نشو ونماست}}
{{ب|مدعی گر عقل دارد در سرش|با جدال احسنش دشمن چراست}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دشمن نقد گذشته پس گراست|مانده درمانده [[مرگ]] و فناست}}
{{ب|حکم گردش در حیات روی زمین|کشتن و تبدیل
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|نقد سنت را از ابراهیم-احمد-یادگیر|تا تبر بر پیکر بت تندوتیزآیدفرود}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت|یک موی ندانست ولی موی شکافت}}
{{ب|اندر دل من هزار خورشید بتافت|آخر به کمال
{{پایان شعر}}
== دربارهٔ او ==
* «
** ''[[انوری]]''
* «مرد دانشمندی مانند ابن سینا در هیچ دانشگاهی درس نخوانده بود؛ پیش پدر و چند معلم گمنام تحصیل کرده بود ولی با ذوق و شوق و همتی که داشت در هجدهسالگی همه [[دانش|علوم]] روزگارش را نیک میدانست.»
▲* «مرد دانشمندی مانند ابن سینا در هیچ دانشگاهی درس نخوانده بود؛ پیش پدر و چند معلم گمنام تحصیل کرده بود ولی با ذوق و شوق و همتی که داشت در هجدهسالگی همه [[دانش|علوم]] روزگارش را نیک میدانست.»
** ''از کتاب معجزه ایرانی بودن''
▲* « به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه.
روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آن جا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی میگفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب و گروهی حساب.
در اثنای سخن میگفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرو ن آمدم گفتم چون چیزی
** ''[[سفرنامه ی ناصرخسرو]]''
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:فیلسوفان|ابن سینا]]
|