فاوست گوته: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ابرابزار/انتقال به ویکی‌پدیا، اصلاح املا، اصلاح سجاوندی
خط ۱:
'''[[w:فاوست گوته|فاوست]]''' (به انگلیسی: Faust) نام نمایشنامه‌ای است اثر [[یوهان ولفگانگ فون گوته]] (۱۸۳۲–۱۷۴۹)، نویسنده برجسته آلمانی. این کتاب در دو قسمت: قسمت نخست در ۱۸۰۸ و قسمت دوم ۱۸۳۱ منتشر گردیده است. این درام بزرگ درحقیقتدر حقیقت حاصل یک عمر تجربه شاعر، نویسنده، فیلسوف، سیاستمدار، دانشمند، منقد هنری و مدیر تئاترتئاتر، یوهان گوته است. نوشتن این کتاب بدون اینکه مانع از اختیار مشاغل متنوع شود از دوران جوانی گوته آغاز گردید و درست تا چند ماهیماه قبل از مرگش در ۱۸۳۲ «به سن ۸۲ سالگی» به طول انجامید.
 
قسمت اول مانند یک نمایشنامه اسرارآمیز با مقدمه‌ای معروف در باب بهشت که اساساً توضیح وتفسیر قسمت اول از این کار عظیم است، شروع می‌شود. خداوند بنا به خواهش شیطان به او اجازه می‌دهد تا درستی و راستی فاوست، خدمتگزار خدا را آزمایش نماید. مفیستوفلس با فاوست سالخورده معامله‌ای می‌کند. اگر فاوست حتی برای یک لحظه هم با این معامله موافقت کند، روح از تنش پرواز خواهد کرد. فاوست دوباره جوان می‌شود و با مفیستوفلس به مسافرت می‌پردازد تا از تمام لذایذ زمینی برخوردار گردد. در زمین عاشق دختر ساده‌ای به نام مارگارت می‌شود بعد به او خیانت می‌کند و مسؤول سقوط و مرگ او می‌گردد. مفیستوفلس فکر می‌کند که روح مارگارت را اسیر خواهد کرد ولی صفای عشق او نسبت به فاوست و امتناع او از نجات یافتن از چنگال مرگ، سبب نجات او می‌شود. قسمت اول نمایش به پایان می‌رسد ولی فاوست هنوز در دنیای شهوات و هوس‌ها آن لحظه پر شکوه هستی را که در آرزوی به چنگ آوردنش می‌باشد، نیافته است.
 
در قسمت دوم فاوست که مربوط به زندگی عادی و زیبایی طبیعی است، شعر فلسفی عمیقی به کار گرفته شده است، که شباهت کمتری به قسمت اول دارد. فاوست در اینجا تمام قدرت‌های دنیوی و معنوی را می‌آزماید و معذالک هنوز آن لحظه‌ای را که چنین مشتاقانه در جست وجویش است، حتی در عشق هلن تروا نمی‌یابد. مفیستوفلس تقریباً از انجام معامله اش نومید شده است. سرانجام فاوست خسته و سیر از گشت و گذار دوباره مرد سالخورده‌ای می‌شود و علاقه‌مند می‌گردد که اراضی دریا را دوباره آباد کند. این نقشه در نظر او کار کوچکی می‌نماید و حال آنکه فواید بیشماری برای تعداد بسیاری از مردم در بردارد در اینجا فاوست با تعجب می‌بیند که این کار غیر جالب و اجتماعی خوشحالی عمیق و حقیقی را به او ارزانی داشته است. این انگیزه چنان شریف است که مفیستوفلس عاقبت از به چنگ آوردن روح فاوست مانند روح مارگارت بیچاره در قسمت اول داستان، محروم می‌شود. به هرحال فاوست اثری است که تا ابد در دنیای ادبیات جاویدان خواهد ماند.
 
== گفتاوردها ==
سطر ۲۰ ⟵ ۱۶:
* «این پول کاغذی؛ مانند نامه‌های عاشقانه، سفرش را به آسانی از کنار سینهٔ دلبران به پایان خواهند رساند.»
* «آنچه لرزه بر تن می‌نشاند برای آدمی همان بهترین چیز است.»
* «برای موادبمؤدّب بودن باید دروغ گفت.»
* «گزافکاریستگزاف‌کاریست که چون کسی به پایان خود رسید بخواهد هنوز باشد، در حالیکه دیگر هیچ نیست.»
* «هر قصد بزرگی در آغاز غلط می‌نماید.»
* «همه‌مان سرانجام به موجوداتی که خود آفریدیم وابسته هستیم.»
سطر ۳۹ ⟵ ۳۵:
 
== منابع ==
* {{یادکرد| کتاب= فاوست |نویسنده = یوهان ولفگانگ فون گوته | ترجمه=[[محمود اعتمادزاده|م. ا. به‌آذین]]|ناشر = نیلوفر |چاپ=اول|شهر=تهران|سال= 1376|شابک=}}
 
== پیوند به بیرون ==