هملت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز افزودن نقل قول بیشتر |
||
خط ۸:
* «هوریشیو، در آسمان و زمین بسی چیزهاست که در فلسفهات حتی تصورش را هم نمیتوانی بکنی.»
* «این اجساد خبر از ویرانی دارند. آه مرگِ متکبر، در زندان ابدی تو چه جشنی برپاست که این همه شاهزاده را با ضربهای چنین در خون خود غلتاندی؟»
* «بودن یا نبودن: مسئله این است'''.''' آیا خِرَد را بایستهتر آن که به تیرها و تازیانههای زمانهی ظالم تن سپاریم، یا بر روی دریایی از درد سلاح برکشیم، به آن بتازیم و عمرش را به سر آوریم؟ مُردن، خوابیدن '''–''' دیگر هیچ. و با خواب رفتن، بگوییم که به دلواپسیها و هزاران هراسِ طبیعی که تن وارث آن است، پایان دادهایم. این فرجامیست بسْ خواستنی. مُردن، خوابیدن '''–''' خوابیدن، شاید خواب دیدن: آری، مشکل همینجاست، زیرا در آن خوابِ مرگ، آنگاه که از این کالبدِ فانی رها شدیم، چه رویاهایی ممکن است از ره رسند، ما را به تردید میافکنند. به همین سبب است که عمرِ سختیها تا بدین حد دراز میشود '''–''' زیرا کیست بتواند به تازیانهها و توهینهای زمانه، ستمِ ستمگران، خواری خودستایان، آلامِ عشقِ ناکام، دیرکردِ قانون، بیشرمی دیوانیان، و پاسخ ردی که مردمان متین از دونمایگان میشنوند تن دهد حال آنکه میتوانست با دشنهای برهنه خود را برهاند؟ کیست بتواند اندوه جهان را تاب آورد، زیرِ بارِ زندگیِ ملالآور بنالد و عرق ریزد جز آن که وحشتِ چیزی پس از مرگ، آن سرزمین ناشناخته که از مرزهایش هیچ مسافری باز نیامده، اراده را به حیرت میافکند، و باعث میشود حِرمانی که داریم را تحمل کنیم و به سوی اندوهی که نمیشناسیم، پَر نکشیم؟ از اینرو، ادراکِ درون، همهی ما را ترسان میکند و بدینسان رنگِ طبیعیِ اراده با سایهی کمرنگِ اندیشه، بیمارگون میشود و کارهای بسیار مُهم و وزین با این پندار، از مسیر خود منحرف میشوند، و نامِ عمل را از دست میدهند'''.»'''
برگرفته از ترجمه فارسی هملت به قلم علی سلامی
|