فیودور داستایفسکی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
افزودن مطلب برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Inshushinak (بحث | مشارکتها) جز ابرابزار |
||
خط ۱:
[[پرونده:Dostoevsky 1872.jpg|thumb|left|«آدمی
'''[[w:فیودور داستایفسکی|فیودور داستایفسکی]]'''
== گفتاوردها ==
* «[[خاطرات]] چه شیرین و چه تلخ، همیشه منبعِ عذاب هستند. امّا حتّی این عذاب هم شیرین است. وقتهایی که دل آدم پُر است، بیمار است، در رنج است، و غصه دار، آن وقت خاطرات تر و تازهاش میکنند، انگار که یک قطرهٔ شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت میافتد و گل بیچارهٔ پژمرده را که آفتاب تند بعد از ظهر تفتهاش کرده شاداب میکند.»
**
* «آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتش بیشتر است!» ▼
* آنچه پیش از هرچیز شخص را مجذوب
** ''جوان خام''
* پسر عزیزم الکسی
* « پیر مرد با لحنی پر احساس گفت: مردی بود که زندگی پاکیزه و اندیشه ای والا داشت. آدم بی ایمانی نبود. ابری بر افکارش سایه افکنده بود و قلبش آرامش نداشت. امروزه بسیاری از اینگونه مردان از میان اشراف و تحصیل کردگان برخاسته اند. چیز دیگری به شما بگویم، انسان خودش را تنبیه میکند. اما شما مراقبشان باشید و آنان را ناراحت نکنید و شبها پیش از آنکه بخوابید در دعاهایتان به یادشان باشید، چون راه نزدیکی به خداوند، بدینگونه است. شبها دعا میخوانید؟»▼
* «آری، زندگی مملو از نشاط و سعادت است و حتی در زیر زمین هم میتوان به
** "جوان خام، جلد دوم، صفحه ی 576 "▼
▲* «آری، زندگی مملو از نشاط و سعادت است و حتی در زیر زمین هم میتوان به نیک بختی نایل شد. آلیوشا تو نمیتوانی تصور کنی تا چه اندازه اکنون به زندگی دلبستگی دارم و چه عطشی برای وجودداشتن و شناختن درمیان این دیوارهای خاموش در دل من به وجود آمده است، تمام رنجها و دشواریها را از میان خواهم برد به شرط آنکه درهر لحظه بگویم من هستم، اگر چه بییار و یاورم ولی با وجود این هستم و آفتاب را میبینم و اگر هم نبینم با این همه میدانم که وجود دارد.»
** ''برادران کارامازوف''
▲* «
* «از جمع صدها [[خرگوش]] هرگز یک [[اسب]] به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچگاه دلیل قاطعی به دست نمیآید.» ▼
▲* «از جمع صدها [[خرگوش]] هرگز یک [[اسب]] به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچگاه دلیل قاطعی به دست نمیآید.»
** ''جنایت و مکافات''
* «اگر خدایی وجود نداشته باشد، آنوقت هرکاری مجاز است.»
** ''نامهها''
* «ما حتی نمیدانیم که این «زندگی زنده و واقعی» در کجاست و
* «ما مرده به دنیا میآییم. مدتهاست که دیگر نسلهای ما از پشت پدران و از رحم [[مادر|مادرانی]] زنده به دنیا
▲* «ما مرده به دنیا میآییم. مدتهاست که دیگر نسلهای ما از پشت پدران و از رحم [[مادر|مادرانی]] زنده به دنیا نیامدهاند...دانستن این معنا حتی برایمان دلچسب است، لذت میبریم که چنین هستیم؛ ما ساختگی و تصنعی هستیم و دائما نیز بر این تصنعیبودن افزوده میشود. مدتهاست که به آن خو کردهایم. به گمانم به زودی بر آن خواهیم شد تا ترتیبی بدهیم که به صورت اندیشه محض متولد شویم.»
** ''یاداشتهای زیر زمینی''
* «هر چه بیشتر از افراد بشری متنفر میشدم، [[عشق|عشقم]] به بشریت فزونتر میشد»
** ''ادوارد هلت کار. ترجمهٔ خشایار دیهیمی''
▲تنها آرامش و سکوت ، سرچشمه ی نیروی ابدی و جاوید است.
▲* 《 سراسر زمین از بالا به پایین ، آکنده از اشک بشر است 》
▲* پسر عزیزم الکسی فیودوروویچ ، شاید بهتر باشد تو هم بدانی. بگذار بگویمت که قصد دارم تا آخر به گناهانم ادامه دهم. چون گناه شیرین است، همه به آن بد میگویند ، اما همگی آدم ها در آن زندگی میکنند. منتها دیگران در خفا انجامش میدهند و من در عیان.و این است که دیگر گناهکاران به خاطر سادگی ام بر من میتازند. ( برادران کارامازوف )
▲* آنچه پیش از هرچیز شخص را مجذوب می کرد ، همانطور که قبلا هم متذکر شده ام خوشقلبی خارق العاده و رهایی وی از خودخواهی و خودپرستی بود ، آدم به طور غریزی میپنداشت ، این مرد قلبی تغریبا بیگناه دارد.
== واپسین سخن ==
* «فهمیدی؟ مانع من نشو! حال وقت رفتن است، باید مرد!»
** ''آخرین کلام خطاب به همسرش آنا/ ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی''
|