'''[[W:راهنمای مسافران مجانی کهکشان (رمان)|راهنمای مسافران مجانی کهکشان]]''' نام کتابی نوشتهٔ [[داگلاس آدامز]]، [[نوشتن|نویسندهٔ]] [[بریتانیا|انگلیسی]] است.
=== بخش سوم ===
* «حتی اگر این دانشمندها میدونستن که رییسجمهوررئیسجمهور کهکشان هیچ قدرتی نداره باز هم براشون فرقی نمیکرد و میخواستند یه بار هم شده این آدم رو از نزدیک ببینند. فقط شش نفر در کهکشان میدونستن که مهمترین وظیفهیوظیفهٔ رییسرئیس جمهور نه اعمال قدرت که پرت کردن حواس مردم از قدرته.»
* جادوتز ادامه داد، «بذارید این کامپیوترها مثل قدیم به کار خودشون برسن و هرچی میخوان حساب کنن، ما هم به کار خودمون میرسیم و به حقیقتهای ابدی رسیدگی میکنیم. قبول؟ طبق قوانین،قوانین، جست و جوی حقیقتهایحقیقتهای ابدی و مهم واضحاواضحاً و بدون ابهام به متفکران حرفهای واگذار شده رفیق. حالا اگه یه کامپیوتر لعنتی پیدا بشه و جواب این سوالهاسؤالها رو پیدا کنه همهیهمهٔ ما درجا بیکار میشیم. درسته؟ میخوام بگم که حق نیست که ما تمام شب نخوابیم و دربارهیدربارهٔ اینکه آیا خالق وجود داره یا نه فکر و بحث کنیم و تو سر و کلهیکلهٔ هم بزنیم و این ماشین زپرتی فردا صبح شمارهیشمارهٔ تلفن خصوصیِ یارو رو هم رو به تکه کاغذ بنویسه.»
=== بخش بیست و پنج ===
* جادوتز ادامه داد، «بذارید این کامپیوترها مثل قدیم به کار خودشون برسن و هرچی میخوان حساب کنن، ما هم به کار خودمون میرسیم و به حقیقتهای ابدی رسیدگی میکنیم. قبول؟ طبق قوانین،قوانین، جست و جوی حقیقتهایحقیقتهای ابدی و مهم واضحاواضحاً و بدون ابهام به متفکران حرفهای واگذار شده رفیق. حالا اگه یه کامپیوتر لعنتی پیدا بشه و جواب این سوالهاسؤالها رو پیدا کنه همهیهمهٔ ما درجا بیکار میشیم. درسته؟ میخوام بگم که حق نیست که ما تمام شب نخوابیم و دربارهیدربارهٔ اینکه آیا خالق وجود داره یا نه فکر و بحث کنیم و تو سر و کلهیکلهٔ هم بزنیم و این ماشین زپرتی فردا صبح شمارهیشمارهٔ تلفن خصوصیِ یارو رو هم رو به تکه کاغذ بنویسه.»
=== بخش سی و یک ===
* «میدونی، آرمانگرایی چیز خوبیه. صداقت علمی و پایبندی به حقیقت در تحقیقات هم درسته. اینها همش سرجای خودشون معتبر و محترمن. جست و جوی حقیقت به هر بهایی، این هم خیلی شیکه و چی بهتر از این! اما، البته میبخشید ها،میبخشیدها، زمانی میرسه و آدم گاهی تو یه موقعیتی گیر میکنه که به این نتیجه میرسه که حقیقت محض علمی، اگر اصلااصلاً وجود داشته باشه، اینه که به احتمال بسیار زیاد یه گله ابله دیوونه جهان چند بعدی و بینهایت ما رو اداره میکنن. اون وقت آدم دو راه بیشتر نداره: یا دوباره ده میلیون سال علاف بشه تا آخر سر برسه به همین جواب، یا پول رو برداره و بزنه به چاک. من که انتخابم روشن و مشخصه...مشخصه…»
* تاریخ تکامل هر تمدن مهمی تو کهکشان از سه مرحلهی مشخص و مجزا میگذره: زنده موندن، دانش اندوختن و تکمیل کردن دانش. به این مراحل میگن مراحل «چهجوری، چرا و کجا»▼
برای مثال مهمترین سوال مرحلهی اول اینه «چهجوری غذا پیدا کنیم که از گشنگی نمیریم؟» مهمترین سوال مرحلهی دوم، «چرا غذا میخوریم» و مهمترین سوال مرحلهی سوم، «خوشمزهترین کباب رو از کجا میشه خرید؟»▼
▲* [[تاریخ]] تکامل هر تمدن مهمی تو کهکشان از سه مرحلهیمرحلهٔ مشخص و مجزا میگذره: زنده موندن، دانش اندوختن و تکمیل کردن دانش. به این مراحل میگن مراحل «چهجوری، چرا و کجا»
▲برای مثال مهمترین سوالسؤال مرحلهیمرحلهٔ اول اینه «چهجوری غذا پیدا کنیم که از گشنگی نمیریم؟» مهمترین سوالسؤال مرحلهیمرحلهٔ دوم، «چرا غذا میخوریم» و مهمترین سوالسؤال مرحلهیمرحلهٔ سوم، «خوشمزهترین کباب رو از کجا میشه خرید؟»