[[W:احمدرضا احمدی|احمدرضا احمدی]] [[شاعر]] و [[نوشتن|نویسندهینویسندهٔ]] [[ایرانی]]
* «از [[همسایه]]هاها دلگیر هستم/میگویم آیا این ستمگری نیست/که هنگام عبور [[بهار]] از پشت [[پنجره]]امپنجرهام/مرا خبر نکردید؟ /سکوت میکنند/سکوت همسایهها برای من دشنام است. /... /به خانه میآیم/در فرهنگ لغت به دنبال کلمه بهار هستم/در غیبت بهار همه کلمات فرهنگ بیمعنی و پوچ است/در غیبت بهار رنج، هراس، بیم، تردید، حرمان، وحشت را از یاد نبردهام/به دنبال تسلی هستم/چه کسی باید در غیبت بهار مرا تسلی دهد/میخواهم بخوابم/پرندهای به پنجرهٔ من نوک میزند/از پنجره با حرمان جهان را نگاه میکنم/جهان ناگهان غرق در شکوفهها، گلهای شقایق و بنفشه است/پنجره را بازمیگذارم/[[باران]] میبارد/در باران میگویم/بهار را یافتم/بهار آمد»
* «ما مردمان عادی گاهی دلمان میخواهد خوشبخت باشیم، نان گرم بخوریم، یا بندرهای دنیا را نه در کارت پستالها بلکه به صورت زنده ببینیم، ما مردمان عادی خیلی آرزوها دیگر هم داریم که ما فرصت شمردنش را نداریم و شما حوصلهٔ شنیدنش را ندارید.»