محمدقاسم قاسمی گنابادی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز Sonia Sevilla صفحهٔ قاسمی گنابادی را به محمدقاسم قاسمی گنابادی منتقل کرد
ابرابزار
خط ۱:
'''[[w:محمدقاسم قاسمی گنابادی|محمدقاسم قاسمی گنابادی]]''' (۱۵۳۲ -۱۵۷۴م) شاعر فارسی ایرانی در سدهٔ دهم قمری بود.
او از سادات عصر شاه طهماسب صفوی و در شعر و ادب شاگرد هاتفی، شاعر معروف بود و در دانش عقلی، بویژه ریاضی، از محضر غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی بهره برد. قاسمی از جمله شاعرانی است که هر دو دوره تیموری و صفوی را درک کرده است. او نخست از شاعران درگاه شاه اسماعیل صفوی بود و پس از آن به خدمت شاه تهماسب درآمد؛ اما در مقابل اشعاری کـه سرود کم توجهی دید و دربار صفوی را رها کرد و نزد سلطان محمودخان والیِ دیار بکر منطقه ی کُردنشین ترکیه، رفت و منظومه ای در بحر متقارب، بدانگونه که برای شاه اسماعیل و شاه تهماسب ساخته بود، برای این سلطان و پیروزی های وی سرود. قاسمی همه قسم شعر میسرود، اما در مثنوی سرآمد بود و بی تکلف. مدح گستری بی بدل بود و در آن زمانه کسی مانند او مثنوی نسروده بود.
او بجز شاهنامه شاهکارهای دیگری نیز دارد که فهرست آثار وى، بر اساس آنچه خود در مقدمه اثرش، «زبدة الاشعار»، آورده، به ترتيب زمانى چنين است:
1- شاه اسماعيل‌نامه؛
2- شاهنامه نواب عالى؛
3- ليلى و مجنون؛
4- گوى و چوگان؛
5- خسرو و شيرين؛
6- شاهرخ‌نامه؛
7- عمدة الاشعار؛
8- زبدة الاشعار.
 
== شعرها ==
دکتر جواد سلماسی زاده در باره شاهنامه قاسمی چنین آورده: «ناگفته نماند در دوران سلطنت صفویان بعللی که در اینجا مجال ذکر آنها نیست شعر فارسی بکلی از طراوت و جزالت افتاد و از سیاق کلام فصیح و بلیغ استادان قدیم به شکل غریبی منحرف گردید. مضامین دلنشینی که دست استادان سخن آنها را در زیباترین لباسها به جلوه درآورده و در کمال رسایی و شیوایی بر کرسی قبول خاص و عام نشانده بود متروک و محجور گردید. ولی در چنان حال شاهنامه قاسمی در آسمان ادب ایران مانند ستاره تابانی که ناگاه در شب ظلمانی درخشیدن گیرد در بازار کاسد سخن سرایی فارسی نمودار گردید. شعر گنابادی روان و خالی از هرگونه تعقیدات لفظی و معنوی است. در سخن سرایی بویژه در مثنوی از فردوسی پیروی نموده و شیوه این استاد بی همتا را نیکو تقلید کرده است.»
{{شعر}}
{{ب|سخن را چنان پایه کردم بلند|کزو لوح محفوظ شد بهره‌مند}}
{{ب|سخن را در این دیر فانی بقاست|سخن جاودان است باقی فناست}}
{{ب|سخن از سپهر برین آمده|ز لوح و قلم بر زمین آمده}}
{{ب|سخن گر نبودی در اقلیم جود|نه لوح آمدی نه قلم در وجود}}
{{ب|سخن را بجایی رسانم کمند|که احسنت گوید سپهر بلند}}
{{ب|اگر من ز ارباب نامی نیم|به حسن سخن چون نظامی نیم}}
{{ب|ز گفتار فردوسی پاکزاد|اگر ماند نام جم و کیقباد }}
{{ب|امید است این نامه چون نگار|بماند ز نام تو در روزگار}}
{{پایان شعر}}
== منابع ==
 
شاهنامه قاسمی گنابادی به دستور شاه طهماسب در باره جنگ های فرمانروایان صفوی بویژه شاه اسماعیل در سال 949 در 4300 بیت برشته نظم کشیده شده است. خودش در توصیف سخن و تعریف شعرش چنین گفته است:
 
[[رده:اهالی ایران|ق]]
سخن را چنان پایه کردم بلند
[[رده:اهالی گناباد|ق]]
کزو لوح محفوظ شد بهره مند
[[رده:شاعران ایرانی|ق]]
سخن را در این دیر فانی بقاست
سخن جاودان است باقی فناست
سخن از سپهر برین آمده
ز لوح و قلم بر زمین آمده
سخن گر نبودی در اقلیم جود
نه لوح آمدی نه قلم در وجود
سخن را بجایی رسانم کمند
که احسنت گوید سپهر بلند
اگر من ز ارباب نامی نیم
به حسن سخن چون نظامی نیم
ز گفتار فردوسی پاکزاد
اگر ماند نام جم و کیقباد
امید است این نامه چون نگار
بماند ز نام تو در روزگار
 
در بین شاهنامه های متعددی که در قرون بعد از فردوسی به تاسی از شاهنامه او نگاشته شده، شاهنامه قاسمی گنابادی شایان توجه است. هر چند در بسیاری از متون قدیم و جدید، مجامع ادبی، مراکز تحقیقات فرهنگی و تزها و پایان نامه ها و مقالات، قاسمی گنابادی شاعر برجسته قرن دهم بخوبی شناخته شده ولی می طلبد بویژه مردم دیار ما او را با نگاه دقیقتر و عمیقتر ببینند.
میرزا قاسم یا میرزا محمد قاسم (الحسینی) قاسمی گنابادی یا جنابادی متخلص به قاسمی فرزند میر سید عبدالله حسینی مشهور به امیر (میر) سید جنابزی، در سال 930 قمری (872 شمسی) در گناباد خراسان در خاندان شریفی از سادات که مقام ریاست کلانتری شهر گناباد را به طور موروثی بر عهده داشتند، دیده به جهان گشود. وی این مقام را بعد از پدرش، که همیشه پیشوا و مقتدای آن ولایت بوده، به ارث برده بود؛ اما به برادرش میرزا ابوالفتح واگذار کرد و زندگیش را وقف سیر و سلوک نمود و به شاعری پرداخت.
 
قاسمی در اواخر عمر بیشتر با اهل دانش و ادب سر می کرد و به عبادت و ریاضت مشغول بود و هر آنچه در تملک داشت به بارگاه امام هشتم شیعیان واگذار کرد و سرانجام در سال 982 (یا 984) در سن 52 سالگی در همان دیار غربت چشم از دنیا فروبست.