محسن هشترودی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Inshushinak (بحث | مشارکتها) ←گفتاوردها: ابرابزار |
Inshushinak (بحث | مشارکتها) جز اصلاح املا |
||
خط ۹:
* «در حدود دو قرن پیش ثابت شد که جسم، منفصل است و در آغاز قرن ۲۰ انرژی را هم منفصل فرض کردند و کوانتومِ انرژی بهوجود آمد و ثابت شد انرژی یک مرتیه به سیّاله فرو نمیریزد بلکه منقطع است. حالا البته میدانیم همهچیز در جهان منفصل است ولی علت آنکه آن را متصل میبینیم این است که در لباس زمان و مکان به همهچیز مینگریم. آیا زمان متصل است یا منفصل نمیدانیم و آیا زمان واقعاً یکنواخت است یعنی صبح و بعدازظهر یک جورند؟ ما اینها را فرض میکنیم تا بتوانیم اندازه بگیریم ولی واقعاً نمیدانیم؛ برای اینکه ممکن است صبح زودتر از بعدازظهر طی شود. مکان هم همینطور است. نمیدانیم مکان متخلخل است یا پر.»<ref name="تاریخ علم و فلسفه علم">[http://www.mo-ha.com/wp-content/uploads/2014/07/متن-آخرین-سخنرانی-محسن-هشترودی.pdf تاریخ علم و فلسفه علم - محسن هشترودی - دانشگاه ملّی(۱۳۵۵/۰۲/۲۹)]</ref>
* «آنتروپی یک سیستم بستهٔ دائم به سمت کمال است یعنی تابعی است که همواره مشتق آن مثبت است و آنتروپی دائماً ترقی میکند. پیرشدن یعنی افزوده شدن آنتروپی و [[مرگ]] یعنی ماکسیمم آن که زایندهٔ انرژی است. اینکه علما و قدمای هندی مرگ را میستودند، میدانستند که این کمال نفسانی است که مرگ را در پی دارد و وقتی آن کمال پیدا شد انسان باید بمیرد و طبیعت موجود ناقص را نمیپذیرد، مگر وقتی که به کمال نفسانی رسیده باشد. در فیزیک نماینده این سیر کمال آنتروپی است که تابعی است که مشتق آن همواره مثبت است و دائماً افزوده میشود و این سیر یک جهتهٔ زمان را نشان میدهد.»<ref name="تاریخ علم و فلسفه علم">[http://www.mo-ha.com/wp-content/uploads/2014/07/متن-آخرین-سخنرانی-محسن-هشترودی.pdf تاریخ علم و فلسفه علم - محسن هشترودی - دانشگاه ملّی(۱۳۵۵/۰۲/۲۹)]</ref>
* «بیشک موج از دریا نمیتواند بگریزد و انسان هم از [[مرگ]] گریزی ندارد. بهشمال برود بهطرف مرگ خواهد رفت، بهجنوب و شرق و غرب هم برود باز رو به مرگ خواهد رفت. پس زیستن ولقعی آن نیست که در گوشهای بنشینید و در انتظار مرگ بمانید تا
* «ابدیّت فقط در جهانِ اندیشه است.»<ref name="تاریخ علم و فلسفه علم">[http://www.mo-ha.com/wp-content/uploads/2014/07/متن-آخرین-سخنرانی-محسن-هشترودی.pdf تاریخ علم و فلسفه علم - محسن هشترودی - دانشگاه ملّی(۱۳۵۵/۰۲/۲۹)]</ref>
* «ما صدایِ نالانِ بادهای سرگردانیم که از قُلَلِ شامخهٔ کوهها در پیِ آسودگی و آسایش ناله میکنیم، غافل که آسایش و آرامشِ ما مرگِ ماست. وقتی هوا ایستاد باد دیگر نیست و باد تا وقتی هست که
* «مشکلات بشر در پایان قرن بیستم فراوان است و باید ریشهیابی شود. مشکل فقط در این نیست که بگوییم وسایل جنگی و مخرب کاملتر شده است؛ هیچ دانشمندی قصد نداشته با شکافتن اتم، بمب ساخته و بر سر مردم ریخته شود. این در واقع بهرهبرداری جهانمداران و جهانگشایان از علم و اختراع بوده است. از علم و ابزار به هر صورتی میشود استفاده کرد. [[هنر]] را نیز میتوان در ضد اجتماع به کار برد و یا درخدمت اجتماع گذاشت وظیفه هنر هیچکدام از این دو نیست چنانکه وظیفه دانش هم هیچ مسئله مضر و مفیدی نیست فقط صحیح وغلط است. نباید تصور کرد که تکمیل وسایل جنگی کشتارها را زیاد کرده. بلکه کمبود روابط عاطفی انسان موجب این شده؛ پیشرفت دانش به زیان [[اخلاق]] و هنر تمام شده است و بیشک گناه ناخواسته دانشمند را معصوم دیگری باید با اشک چشم تأدیه کند و این وظیفه هنرمند است.»<ref name="بنیاد محسن هشترودی">[http://www.mo-ha.com/محسن-هشترودی/خاطره-یک-دانشجوی-سابق-دکتر-هشترودی/ بنیاد محسن هشترودی - رادیو تهران]</ref>
* «امری که مسلم است و میدانیم با جسم از بین نمیرود جهان اندیشه است، بدین گونه درگذشتهگان هنوز در ما زندهاند با ما میاندیشند، فکر نکنید با مغز خودتان به جهان مینگرید یا با دیده خودتان، تمام [[ابن سینا|ابوعلیسینا]]ها و [[خیام]]ها و [[دکارت]]ها و [[افلاطون]]ها و [[کارل فریدریش گاوس|گاوس]]ها در شما زندهاند با شما به جهان مینگرند اگر اوجی از ارواح وجود داشته اوجی به چنین وضع است.»<ref name="بنیاد محسن هشترودی">[http://www.mo-ha.com/محسن-هشترودی/خاطره-یک-دانشجوی-سابق-دکتر-هشترودی/ بنیاد محسن هشترودی - رادیو تهران]</ref>
|