ولتر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز added Category:گیاهخواران using HotCat |
|||
خط ۱:
[[پرونده:Voltaire2.jpg|thumb|left|آنکه انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را - فرانسوا ولتر]]
'''[[W:ولتر|ولتر]]''' (۲۱ نوامبر
== دارای منبع ==
=== رساله در باب مدارا ===
* آیا باید از برخورد ملایم اجتناب کرد زیرا این نگرانی وجود دارد که ملایمت همان شورشی را برانگیزد که سنگدلی؟
* بردباری هرگز جنگ داخلی را تهییج نکرده است؛ حال آنکه تعصب خون بر زمین جاری ساخته است.
* فلسفه، تنها فلسفه، این خواهر دین، دستانی را خلع کرد که خرافات مدتی بس طولانی به خون آغشته کرده بودند؛ و ذهن بشر هنگامی که از مستی به
* حقوق انسانی را
*[سقراط]
* اصل اساسی و مورد قبول سنا و مردم روم این جمله بود: «دغدغه خاطر بابت بی حرمتی نسبت به خدایان، تنها از آن خدایان است».
* آیا بردباری حق الهی است یا نابردباری؟ اگر
* دراین زندگی کوتاه، نه تنها آزار و ستم آنهایی که به شیوه ما
* فصل
* انجام حتی کوچکترین بدی برای دست یافتن به بزرگترین
=== ساده دل ===▼
* سرزمینی در جهان نیست که [در آن] عشق،از عاشقان شاعر نسازد. ▼
* «کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.»
** ''
=== مردی با چهل سکه ===
* «آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر.»
▲* «[[جنگ]] تهاجمی، جنگ وحشیها است؛ آنکه از خود دفاع میکند، محق است.»
▲* «ما فقیر هستیم اما خوشسلیقهایم.»
▲* «یکی از دلایل جدیدی که موجب فقر ما است، احتیاجات جدید ما است.»
▲=== نامه های آمابدز ===
▲* «پاپ میمیرد اما دستگاه او پابرجاست.»
▲* «زهد و عفاف در قلب نشستهاست، نه جای دیگر.»
=== قاموس فلسفی ===
▲* «تصادف، کلمهای است بیمعنی، هیچ چیز بدون دلیل به وجود نمیآید.»
▲* «[[دوستی]] [[ازدواج]] دو روح است و مانند هر ازدواجی تابع متارکه.»
▲* «[[کتاب|کتابهای]] مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
=== نمایشنامه «اودیپ» ===
▲* «حسن ظن عامه در حق کشیشان بیخود است// [[دانش|علم]] اینها بر اساس [[جنون|جهل]] و نادانی ماست»
* «جز به خود یا جز به آنچه دیدهای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در [[کار]] نیست»
== پراکنده ==
* «در سیاره کوچک ما، عقاید بیش از طاعون و زلزله، موجب بلایا شده است.»<ref>نامه به الی برتراند (پنجم ژانویه 1759)</ref>
* «کسی که به وطن خود خدمت میکند، نیازی ندارد که به نیاکان خود تفاخر نماید».<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نیاکی| نام = جعفر| نام خانوادگی۲ = حسینزاده| نام۲ = پوراندخت| نام ویراستار = نسرین| نام خانوادگی ویراستار = اقتداری| فصل = | عنوان = بابل (شهر زیبای مازندران)| جلد = ۱| سال = ۱۳۸۳| چاپ = دوم| سال اصلی = ۱۳۷۹| ناشر = نشر سالمی| مکان = تهران| شابک = ۹۶۴-۶۹۴۷-۷۴-۳| صفحه = ۶}}</ref>
سطر ۵۹ ⟵ ۴۸:
* «نخستین روحانی یک شیاد بود، که به یک سادهلوح رسید.»
* «هراسناکترین چیز برای دین و انسان دینخو، منطق و عقل سلیم است.»
* «حیوانات این امتیاز را بر انسان دارند: عالم
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک [[کتاب]] بزرگ بیرون است.»
* «آنکه انتظار دارد هر چهارفصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه [[طبیعت]] را و نه [[زندگی]] را.»
* «آیا در دنیا کسی آنقدر [[دانا|عاقل]] است که از تجارب دیگران عبرت گیرد؟»
* «اختیار افکار ما نیز در دست خودمان نیست زیرا تقریبأ همیشه بیاختیار فکر میکنیم.»
* «از روی سؤالهای شخص، بهتر از جوابهای او میتوانید
* «از خرافات
* «افرادی که بزرگترین خدمت را به [[دانش|علم]] و فرهنگ نمودهاند، نویسندگان و محققانی بودهاند که در انزوا میزیستهاند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمیها ابراز نداشتهاند.»
* «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر این است که قوی نیستی.»
* «اگر میخواهید غنی شوید، از هوای نفس بکاهید.»
* «انسان در لحظه تصمیمگیری اگر [[آزادی]] باشد، آزاد است.»
* «بدبختانه هموطنان ما،
* «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور [[آزادی|آزاد]] [[زندگی]] کرد.»
* «بر سر دوراهیهای [[زندگی]] گاهی اتفاق میافتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا میکنند، کسانی که از عاطفه پیروی نمایند، همیشه از خود مسرور و مشعوفند، ولی مردمی که در این قبیل مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده خود منفعل و نادمند.»
* «من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئلهای به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت، کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در
* «برگهای [[کتاب]] به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز میدهند.»
* «بگذار که [[دوستی]] کمکم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برقآسا باشد، ناگهان از نفس میافتد و متوقف میشود.»
سطر ۸۱ ⟵ ۷۰:
* «تصور میکنم اگر کسی روزی یک ربع ساعت فقط در فکر [[زندگی]] خود باشد و بیندیشد که آن را اصلاح کند، هرماه زندگی او بهتر از ماه قبل خواهد شد.»
* «تمام تعقلات و اندیشههای مرد به یک [[دوستی|محبت]] زن نمیارزد.»
* «تمام [[هنر
* «تمام مردم [[آزادی]] را دوست میدارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار میبرند.»
* «چرب زبانان اغلب نیتی ناپاک در قلب میپرورانند.»
سطر ۹۳ ⟵ ۸۲:
* «خوشبختی در دنیا وجود ندارد، [[زندگی]] ما عبارت است از محاکمه یا تنبیه کردن و یا پاداش گرفتن و یا انجام اعمال احتیاطی.»
* «خوشبختی کالایی است که [[طبیعت]]، آن را به قیمت بسیار گران به ما میفروشد.»
* «در این دنیا هیچکس نمیداند که در پشت پرده ظاهری حوادث، چهها میگذرد، برمن امروز به خوبی ثابت شده که
* «در بازی [[زندگی]]، انسان ابتدا گولخور است و در پایان، گولزن؛ به عبارت دیگر او [[بره]] به دنیا میآید و [[روباه]] از دنیا میرود.»
* «در قسمت نخست عمرمان سلامتی خود را صرف به دست آوردن پول میکنیم در قسمت آخر پول به دست آمده را خرج به دست آوردن سلامتی از کف رفته میکنیم و در فاصلهٔ این دو پول و سلامتی خود را هدر میدهیم.»
سطر ۱۰۲ ⟵ ۹۱:
* «سعادت وکامیابی در [[زندگی|زندگانی]] تابع حوادث نیست، بلکه از خود ما منشاء میگیرد.»
* «[[شک]]، حالت مطبوعی نیست ولی ادعای یقین، مسخرهآمیز است.»
* «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده و به حرکتش
* «شیرینترین چیز در [[زندگی]]، [[عشق]] زن پاکدل به شوهرش میباشد.»
* «[[عشق]] قویترین سپاهاست زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله میکند.»
سطر ۱۱۴ ⟵ ۱۰۳:
* «کسی که از [[مرگ]] میترسد، از [[زندگی]] هم میترسد.»
* «شما ممکن است بتوانید [[گل|گلی]] را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید»
* «ما همه [[کودک|کودکانی]] هستیم که به خواب میرویم، رؤیای سعادت میبینیم و چون بیدار میشویم بجز
* «مشغولنبودن با زندهنبودن یکی است.»
* «مورخ باید سیر فکر بشر را که در عالم نظم
* «میهن ما برای ارواح پاک چه سرزمین مقدسی است.»
* «نیشهای چند [[مگس]] هرگز [[اسب]] چابک را از تاختن
* «وقتی جامعهای دارای فضیلت اخلاقی است که قانون همهٔ افراد جامعه را با یک چوب براند.»
* «وقتی که
* «هرچه بیشتر فکر میکنیم بهتر میفهمیم که هیچ نمیدانیم.»
* «هرچه عده [[ازدواج|متأهل]]ها زیادتر گردد، جنایت کمتر خواهد شد.»
سطر ۱۲۶ ⟵ ۱۱۵:
* «هرگونه [[کتاب|نوشتهای]] خوب است جز آنچه ملالآور باشد.»
* «هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به [[کار]] پناه میبرم. کار، بهترین [[دارو|درمان]] دردهای من است.»
* «همهٔ ما، در یک [[مذهب]] مشترک هستیم و آن هم ثروت است.»
* «نخستین پیامبر، نخستین شیادی بود که به نخستین ابله برخورد کرد.»
* «یک قلب پاک از تمام معابد و مساجد زیبای جهان زیباتر است.»
* «
== درباره ولتر ==▼
* «آفریدهای بود مرکب از شعله و هوا و از هر موجود زندهای سبکخیزتر؛ ذرات اثیری او از ذرات دیگر مردم جنبندهتر بود، ساختمان مغزی هیچکس به ظرافت مغز او نبود و هیچکس چنین تعادل دقیق و در عین حال متغیر نداشت.» ▼
** ''[[تن]]، در کتاب «حکومت پیشین»؛ نیویورک، ۱۸۷۶؛ ص. ۲۶۲'' ▼
* «اگر بخواهیم درباره اشخاص از روی آنچه انجام دادهاند حکم کنیم، ولتر بدون منازع بزرگترین نویسنده اروپا در قرن جدید است... قضا عمر او را هشتاد و سه سال تعیین کرد که در طی آن به آهستگی ترکیب فاسد عصر خود را از هم گسیخت؛ او برای مبارزه با زمان خویش وقت کافی در اختیار داشت و هنگامی از پا در آمد که فاتح شده بود.» ▼
** ''[[لامارتین]]، «داستانها»، ص. ۶ و ۹'' ▼
* «اگر خانواده سلطنتی بوربون بر نوشتهها و [[کتاب]]ها نظارت میکردند، میتوانستند خود را حفظ کنند. پیشرفت توپخانه رژیم فئودال را از میان برداشت؛ مرکب و قلم نیز تشکیلات اجتماعی جدید را به هم خواهد زد.» ▼
** [[ناپلئون بناپارت]]، برتو در کتاب «ناپلئون از سخنان خود او»؛ شیکاگو، ۱۹۱۶؛ ص. ۶۳ ▼
* «او کسی است که تمام نیروهای جهنمی در اختیار او بود.» ▼
** ''[[سنت-بوو]]، رجال قرن هیجدهم، چاپ نیویورک، ۱۹۰۵ جلد اول ص. ۱۹۶'' ▼
* «شیطان در کالبد او رفته بود.» ▼
** ''[[سنت-بوو]]، رجال قرن هیجدهم، چاپ نیویورک، ۱۹۰۵ جلد اول ص. ۱۹۶'' ▼
* «لازم بود که [[شیر]]های خندانی قدم به میدان نهند، بنابراین ولتر آمد و با خنده همهچیز را نابود کرد.» ▼
** ''[[فریدریش نیچه]]، براندس، ص. ۵۷'' ▼
* «نام ولتر مشخص و مبین تمام قرن هیجدهم است.» ▼
** ''[[ویکتور هوگو]]، خطابه صدمین سالگرد وفات ولتر'' ▼
* «ولتر و [[ژان ژاک روسو|روسو]] فرانسه را برباد دادند.» ▼
** ''[[لویی شانزدهم]]، تلنتایر، ص. ۵۲۶'' ▼
* «هوش محضی که خشم را به شوخی و آتش را به روشنی مبدل میساخت.» ▼
** ''[[جی. م. رابرتسن]]، در کتاب «ولتر»؛ چاپ لندن، ۱۹۲۲؛ ص. ۷۶'' ▼
▲* «آفریدهای بود مرکب از شعله و هوا و از هر موجود زندهای سبکخیزتر؛ ذرات اثیری او از ذرات دیگر مردم جنبندهتر بود، ساختمان مغزی هیچکس به ظرافت مغز او نبود و هیچکس چنین تعادل دقیق و در عین حال متغیر نداشت.»
▲* «اگر بخواهیم
▲* «اگر خانواده سلطنتی بوربون بر نوشتهها و [[کتاب]]ها نظارت میکردند، میتوانستند خود را حفظ کنند. پیشرفت توپخانه رژیم فئودال را از میان برداشت؛ مرکب و قلم نیز تشکیلات اجتماعی جدید را به هم خواهد زد.»
▲* «لازم بود که [[شیر]]های خندانی قدم به میدان نهند، بنابراین ولتر آمد و با خنده همهچیز را نابود کرد.»
== پیوند به بیرون ==
|