و نیز گفتهاند که روزی ابوالعلاء معری در مسجد خوابیده بود ،بود، دو نفر وارد شدند و شروع کردند با هم به صحبت. فردای آنروز ابوالعلاء چون ندیم سلطان بود به دیدار سلطان رفته بود. در این اثناء دید دو نفر وارد شدند و شروع به مخاصمه نمودند. معلوم شد که این دو نفر همان دو نفر دیروزند که در مسجد با هم بگو مگو میکردند.
ابوالعلا ناگهان گفت اتفاقااتفاقاً بنده این دو نفر را دیروز در مسجد دیدم که با هم صحبت میکنند ولی چون به زبان ترکی صحبت میکردند چیزی نفهمیدم ولی میتوانم سخنان آنان را بدون نقیصه و زیاده بگویم. شروع کرد به همان زبان گفتن مکالمات آندو را و مترجم وقتی ترجمه کرد معلوم شد که آنان در مسجد در حال تبانی بودهاند...
و این نشان از حافظه عجیب این شخص دارد که در عین حال که زبان آنان را متوجه نمیشده اما سخنان آنانرا مانند ضبط نگهداری کرده است....