چارلی چاپلین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
سلام. بتدریج مقاله را تصحیح و تکمیل می‌کنم. با کمال احترام: همنشین بهار
خط ۵۱:
* خودپسندی زنها بزرگترین علت بدبختی ایشان و نابودی خانواده هاست. هیچ چیز به اندازه خودپسندی زنها بنیان خانواده را نابود نکرده است.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836]
* زندگی در کلوز آپ (نمای نزدیک) تراژدی و غم انگیزغم‌انگیز است و در لانگ شات (نمای دور) کمدی و خنده دار!
** [http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=934&articleID=608896]
* از لحظه‌ای که بلیط سینما را می‌خرید وارد دنیای دیگری می‌شوید.
خط ۱۱۹:
== نامه چارلی چاپلین به دخترش ==
[[پرونده:Charlie Chaplin by Charles C. Zoller 2.jpg|بندانگشتی]]
بیش از ۴۰ سال است نوشته‌ای فانتزی که فرج اللهفرج‌الله صبا در دهه ۵۰ برای مجله هفتگی روشنفکر نوشت، «نامه چارلی چاپلین به دخترش» عنوان می‌شود. واقعش اصلاً چارلی چاپلین چنین نامه‌ای را به دخترش ننوشته‌است.
بخشی از آن نوشته فانتزی این است:
* «دخترم هیچ‌کس و هیچ چیز دیگر در این جهان نمی‌توان یافت که شایسته آن باشد. دختری ناخن پای خود را برای آن عریان می‌کند. برهنگی بیماری عصر ما است. به گمان من تن تو، باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است. حرف بسیار برای تو دارم، ولی به وقت دیگر می‌گذارم و با این آخرین پیام نامه را پایان می‌بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل، زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است ... پدر تو، <ref> [https://www.youtube.com/watch?v=bzX9cxuJ9kw همنشین بهار: نامۀ چارلی چاپلین به دخترش جَعلی است]</ref>چارلی چاپلین»<ref>http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910304000018</ref>
 
=== سخنان چاپلین در دیکتاتور بزرگ ===
[[پرونده:Dictator charlie3.jpg|بندانگشتی]]
من متأسفم، ولی‌ولی من نمیخواهمنمی‌خواهم یک امپراطورامپراتور باشم. این به من مربوط نمی‌باشد. من نمیخواهمنمی‌خواهم فرمانده یا غاصب هیچ کسی‌هیچ‌کسی باشم. من باید دوستدار کمک باشم به همگی‌همگی در صورت امکان . یهودی ،یهودی، غیر یهودی ،یهودی، سیاه، سفید. ما همگی‌همگی خواستار کمک به همدیگر هستیم . انسانها دوستار و خواستار این امر میباشندمی‌باشند. ما انسانها خواستار یک زندگی‌زندگی سرشار از خوشبختی در کنار هم هستیم نه زندگی‌زندگی توامتوأم با بدبختی . ما انسانها خواهانه تنفر و انزجار و تحقیر یکدیگر نیستیم. در این جهان جا برای همگان وجود دارد. زمین خوب غنی است و قابلیت فراهم آوردن امکانات لازم را برای تمامی‌تمامی انسانهارا دارد. شیوهٔ زندگی‌زندگی میتواندمی‌تواند راهی‌راهی آزاد توامتوأم با زیبایی‌زیبایی باشد، ولی‌ولی ما راه را گم کرده ایمکرده‌ایم.
 
حرص و آز روح انسان را مسموم کرده است ،است، به وسیلهٔ ایجاد تنفر تمام جهان را پر از موانع کرده است ما را به سمت بدبختی و خونریزی سوق داده استاست، ،ما ما( انسان مدرن ) سرعت را ایجاد کرده ایمکرده‌ایم و بدینوسیله خود را هدف قرار داده ایمداده‌ایم، ،زندگی‌زندگی صنعتی با ایجاد تولید انبوه ما را در موقعیّت (تقاضا) قرار داده است . دانش ما، ما را خودخواه ساخته است دانش ما، ما را خودخواه ساخته است .است؛ و هوش و ذکاوت ما ،ما، ما را تبدیل به موجوداتی سنگدل و بیمهر و بی‌بی عاطفه نموده است. ما بیشتر از آنچه لازم است فکر و کمتر از احساساتمان استفاده می‌نمائیم. بیشتر از ماشینه کردن ما به انسانیت نیاز داریم بیشتر از ماشینه کردن ما به انسانیت نیاز داریم. بیشتر از با هوش بودن ما به مهربانی و خوش قلبی نیاز داریم. بدونه این ویژگی‌‌هاویژگی‌ها در زندگی‌ ،زندگی، زندگی‌زندگی وحشیانه خواهد شد و جهان از بین خواهد رفت.<ref>[http://www.newyorker.com/culture/richard-brody/the-great-dictator-thousands-cheer “The Great Dictator”: Thousands Cheer]</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
==پانویس==
{{پانویس}}
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}