ویلیام سامرست موآم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏دارای منبع: اصلاح اشتباه تایپی
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
←‏دارای منبع: ابرابزار
خط ۵:
** <small>" از [[کتاب]] حاصل عمر "</small>
* تا پیش از [[ازدواج]]، تنها [[مرگ]] می‌تواند دو عاشق دلداده را از هم جدا کند. اما بعد از ازدواج، کمابیش هر چیزی می‌تواند سبب جدایی آنان شود!
* حرفهٔ نویسندگی به نویسنده [[آزادی]] معنوی می‌دهد. گناهان و خطاهای او، اندوهی که برایش پیش میاید،میآید، عشق ناکامش، نقایص جسمانی اش، بیماری، محرومیت و امیدهای از دست رفته اش، غم‌ها و خواری‌ها، همه و همه به وسیلهٔ نیروی او تبدیل به ماده می‌شوند و او می‌تواند با نوشتن بر آنها غالب شود.
** <small>" از کتاب حاصل عمر "</small>
* [[نویسنده]] تنها هنگامی که پشت میزش نشسته نمی‌نویسد. در سراسر روز او مشغول نوشتن است. وقتی دارد فکر می‌کند، وقتی دارد می‌خواند، وقتی دارد تجربه می‌کند، هرچه را می‌بیند و احساس میکندمی‌کند همه برای مقصود او با معنی است و آگاهانه یا نا آگاهانه دایماً در حال اندوختن و نقل و انتقال تاثرات خویش است.
** <small>" از کتاب حاصل عمر"</small>
* «همیشه از شوق و علاقه‌ای که مردم به دیدن اشخاص مشهور دارند متعجب و متحیر شده‌ام. اینکه شناختن اشخاص مشهور را افتخار و سربلندی بدانی و به دوستانت بگویی حضوراً آن‌ها را دیده‌ای، فقط ثابت می‌کند که خودِ تو آدم کوچکی هستی. اشخاص نام‌دار و مشهور در برخورد با مردم روش خاصی دارند. آن‌ها نقابی بر چهرة خود می‌زنند، نقابی که غالباً مؤثر است و دقت می‌کنند که چهرة واقعی خود را مخفی نگه دارند. آن‌ها نقشی را که مردم از آن‌ها انتظار دارند ایفا می‌کنند. اما انسان باید احمق باشد که فکر کند جلوة ظاهری این نقش بازتاب احوال درونی فردی است که چهره‌اش را در پشت نقاب مخفی کرده است.»
** در ''جمع‌بندی (The Summing Up)، نشر Pan Books Ltd، ۱۹۷۹''
* «در دوران جوانی، سال‌ها چنان طولانی جلوه می‌کنند که برای جوان مشکل است بپذیرد که این سال‌ها بالاخره به پایان خواهند رسید. حتی در میان‌سالی، با انتظارات معمولی که شخص از زندگی دارد، پیدا کردن بهانه برای به تعویق انداختن کارهایی که دوست دارد انجام دهد اما نمی‌دهد، آسان است؛ اما سرانجام زمانی می‌رسد که مرگ را باید مدنظر قرار داد.»
** در ''جمع‌بندی (The Summing Up)، نشر Pan Books Ltd، ۱۹۷۹''
* «هنرمند وقتی یک کار باارزش می‌آفریند که هیچ قصد و تصمیم قبلی برای آفرینش آن داشته باشد. به عبارت دیگر، موعظة او وقتی بیشترین اثر را دارد که خودش هیچ ملتفت نباشد که در حال وعظ است. زنبورعسل برای مقاصد خودش موم می‌سازد و آگاه نیست که انسان از آن استفاده‌های گوناگون می‌برد.»
** در ''جمع‌بندی (The Summing Up)، نشر Pan Books Ltd، ۱۹۷۹''
* «زندگی کامل، یعنی در واقع نمونة بی‌عیب و نقص یک زندگی کامل، علاوه بر دوران جوانی و بلوغ، شامل سنین پیری هم می‌شود. زیبایی صبحدم و شفافیت آفتاب ظهر خوب است اما این حماقت یک انسان را نشان می‌دهد که پرده‌های اتاق خود را بکشد و چراغ را روشن کند برای اینکه غروب غم‌انگیز را به اتاق خود راه ندهد. سن پیری لذت مخصوصی به خودش را داد، هرچند این لذت با لذت جوانی متفاوت است، اما کمتر از دوران جوانی لذت‌بخش نیست.»
** در ''جمع‌بندی (The Summing Up)، نشر Pan Books Ltd، ۱۹۷۹''
* «فکر می‌کنم بعضی از ما چنان ساخته شده‌ایم که هیچ کار دیگری از ما برنمی‌آید. ما برای اینکه نمی‌نویسیم که می‌خواهیم بنویسیم، برای این می‌نویسیم که باید بنویسیم. شاید کارهای دیگری در این دنیا باشند که مبادرت به آن‌ها ارجح و مقدم بر نویسندگی باشد. اما ما نویسندگان بایستی روحمان را از زیر بار سنگین آثار نوشته نشده‌مان آزاد کنیم.»
** در ''جمع‌بندی (The Summing Up)، نشر Pan Books Ltd، ۱۹۷۹''
* «من هرگز آرزو نداشته‌ام فقط یک نویسنده باشم و دیگر هیچ. من آرزو داشته‌ام زندگی کاملی داشته باشم. همیشه این دغدغة خاطر در من بوده که وظیفه دارم نقشی ولو بسیار اندک در جهت خیر و سعادت جامعه داشته باشم.»
* «سنّت یک راهنماست نه یک نگهبان.»
** در ''جمع‌بندی (The Summing Up)، نشر Pan Books Ltd، ۱۹۷۹''
 
== بدون منبع ==