فریدریش نیچه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Inshushinak (بحث | مشارکتها) جز ←دربارهٔ نیچه: ابرابزار، اصلاح املا، اصلاح سجاوندی |
|||
خط ۴۸۰:
== دربارهٔ نیچه ==
* «چندنفر نازی بیسواد که به خاطر کوبیدن دفترچهتلفن بر سر یکی از مخالفین [[سیاست|سیاسی]]، در زمره علمای اعلام حزب [[آدولف هیتلر|هیتلری]] درآمدهاند، فریدریش نیچه را به خود منسوب میکنند. همه میتوانند وی را از آنِ خود بدانند! تو به من بگو به چه احتیاج داری تا من [[گفتاورد|نقلقول]] مناسبِ حالَت را فراهم کنم.»
**
* «نیچه با آنکه استاد دانشگاه بود بیشتر مشرب ادبی داشت و کمتر دانشگاهی بود. این فیلسوف هیچ نظریهٔ جدیدی در بودشناسی یا معرفتشناسی اختراع نکرد و اهمیتش در درجهء اول از حیث اخلاق است و در درجهء دوم به عنوان یک منتقد تیزبین تاریخ.»
** [[برتراند راسل]]
* «مطالب زیادی در نظریات او هست که باید به عنوان جنون بزرگ پنداری خویشتن طرد شود، دربارهٔ [[اسپینوزا]] میگوید:"این منزوی بیمارگونی که در لباس مبدل ظاهر شده، چقدر جبن و ضعف از خود نشان میدهد!" درست عین همین را میتوان دربارهٔ خود وی گفت، و آن هم با میلی کمتر؛ زیرا که وی در گفتن آن در حق اسپینوزا تردیدی به خود راه نداده است. پیداست که نیچه در خیالبافیهایش استاد دانشگاه نیست، بلکه مرد جنگی است. همهٔ کسانی که وی آنها را میستود نظامی بودند. عقیدهاش دربارهٔ زنان، مانند عقیده هر مردی، تجسم احساس خود اوست نسبت به زنها، که در مورد او آشکارا جز احساس ترس نیست."تازیانهات را فراموش مکن" اما اگر خود نیچه با تازیانه پیش زنان میرفت نود درصد آنها تازیانه را از دستش میگرفتند؛ و خودش هم این را میدانست و به همین جهت از زنان دوری میکرد و با سخنان تلخ بر خودخواهی زخمخوردهاش مرهم مینهاد.»
** [[برتراند راسل]]
* «من به سهم خود با [[بودا]] چنانکه او را تصور کردهام، موافقم؛ اما نمیدانم چگونه با براهینی که میتوانند در یک مسئله ریاضی یا علمی بکار روند، حقانیت بودا را اثبات کنم. از نیچه بیازام، زیرا که وی اندیشیدن درد را دوست میدارد؛ و خود پسندی را به صورت وظیفه درمیآورد؛ و مردانی که وی بیش از همه میپسندد و میستاید فاتحانی هستند که افتخارشان عبارت است از زیرکی و مهارت در کشتار مردان؛ ولی من گمان میکنم که دلیل نهایی بر ضد فلسفهٔ نیچه مانند هر اخلاق ناخوشایند ولی عادی از تناقض دیگری، در توسل با امور واقعی نهفته نیست، بلکه در عواطف انسانی است. نیچه محبت کلی را تحقیر میکند؛ من آن را انگیزه هه آرزوهای خود در جهان میدانم؛ پیروان او به دور خود رسیدهاند؛ ما هم امیدواریم که دور آنها زود به پایان برسد.»
== پانویس ==
|