چنین گفت زرتشت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←گفتاوردها |
جز ←گفتاوردها |
||
خط ۱۶:
** ''پیش گفتارِ زرتشت، بند ۳''
* «روزگاری کفران خدا بزرگترین کفران بود. امّا خدا مُرد و در پیِ آن این کفرگویان نیز بمُرند. اکنون کفران زمین سهمگینترین کفران است و اندرونهٔ آن «ناشناختنی» را بیش از معنای زمین پاس داشتن. روزگاری، روان به خواری در تن مینگریست و در آن روزگار این خوارداشتن والاترین کار بود. روان، تن را رنجور و تکیده و گرسنگیکشیده میخواست و اینسان در اندیشه گریز از تن و زمین بود. وه که این روان خود هنوز چه رنجور و تکیده و گرسنگیکشیده بود! و شهوت این روان بیرحمی «با خویش» بود.»
** ''پیش گفتارِ زرتشت، بند ۳''
* «به راستی انسان رودیست آلوده. [[دریا]] باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت. هان! به شما ابرانسان را میآموزانم: اوست این دریا. در اوست که خواری بزرگتان فرو تواند نشست.»▼
** ''پیش گفتارِ زرتشت، بند ۳''
* «انسان رشتهای است که بین حیوان و انسان والاتر گره خوردهاست. طنابی برفراز اسفلالسافلین.»
** ''پیشگفتار زرتشت''
▲* «به راستی انسان رودیست آلوده. [[دریا]] باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت. هان! به شما ابرانسان را میآموزانم: اوست این دریا. در اوست که خواری بزرگتان فرو تواند نشست.»
* «[[دوستی|دوست]] میدارم آنرا که روانش خویشتن برباددهاست و نه اهل سپاسخواستن است و نه اهل سپاسگزاردن، زیرا که همواره «بخشنده» است و به دور از پاییدن خویشتن.»
** ''پیشگفتار، بخش چهارم''
|