جلال آل احمد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
←دارای منبع: ابرابزار، اصلاح املا |
||
خط ۳:
== دارای منبع ==
* یزد از یک نظر، موزهٔ ابرازِ عزاداریهای محرّم است. سهچهار نخلِ بزرگ در گوشه و کنار شهر است. در روزگاری که آسمان شهر را شبکه بندی درهم و برهم سیمکشیهای برق و تلفن مغشوش نکرده بود، برای حرکتدادن هر کدام از آنها دستکم صد مرد لازم بود.
=== نامه به روح الله خمینی <ref>سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی</ref> ===▼
** «ارزیابی شتابزده»، «سفری به شهر بادگیرها»
* «وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر الپرواز(!) بودند به سمت بیتالله. :این است که فرصت دستبوسی مجدد نشد. اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم اگر آنها را وسیلهای کنم برای عرض سلامی، بد نیست.{{سخ}}▼
* مفهوم ارتفاع، یکی در گلدستهها و گنبدهای مسجد جامع است و منارههای میرچخماق و بعد در بادگیر که بالای هر بنایی است. حداقل پنج گز مرتفعتر از بامِ خانه؛ و این بادگیر چنان در زندگی یزدی رسوخ کرده است که سقّاخانههایشان را هم با آن آراستهاند.
** «ارزیابی شتابزده»، «سفری به شهر بادگیرها»
▲* «وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر الپرواز(!) بودند به سمت بیتالله.
:اول اینکه مردی شیعهٔ جعفری را دیدم از اهالی احساء (جنوب غربی خلیج فارس، حوالی کویت و ظهران) میگفت هشتاددرصد اهالی احساء و ضوف و قطیف شیعهاند و از اخبارآن واقعهٔ مولمهٔ [۵]پانزده خرداد حسابی خبر داشت و مضطرب بود و از شنیدن خبر آزادی شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسیده باشد که اگر کسی از حضرات روحانیون به آن سمتها گسیل بشود، هم جا دارد و هم محاسن فراوان.{{سخ}}
:دیگر اینکه در این شهر شایع است که قرار بوده آیتالله حکیم امسال مشرف بشود؛ ولی شرایطی داشته که سعودیها دو تایش را پذیرفتهاند و سومی را نه. دوتایی را که پذیرفتهاند داشتن محرابی برای شیعیان در بیتالله و تجدید بنای مقابر بقیع. واما سوم که نپذیرفتهاند حق اظهار رأی و عمل در رؤیت هلال. به این جهت حضرت ایشان خود نیامدهاند و هیأتی را فرستادهاند؛ گویا به ریاست پسر خود. خواستم این دو خبر را داده باشم.{{سخ}}
:دیگر این که گویا فقط دو سال است که به شیعیان در این ولایت حق تدریس و تعلیم دادهاند؛ پیش از آن حق نداشتهاند.{{سخ}}
:دیگر اینکه
:دیگر اینکه طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم، دربارهٔ نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت. و توضیح اینکه چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق طرف سلطنت را گرفتهاند و نمیبایست. اگر عمری بود و برگشتیم، تمامش خواهم کرد و به حضرتتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان میکنم نشان داده باشم. مقدماتش در غربزدگی ناقص چاپ اول آمده.{{سخ}}
:دیگر اینکه امیدوارم موفق باشید. والسلام.{{سخ}}
:همچنان که آن بار در خدمتتان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش بر آید. دیده شد که گاهی اعلامیهها و نشریاتی به اسم و عنوان حضرات درمیآید که شایستگی و وقار نداشت.{{سخ}}
:نشانی فقیر را هم حضرت
{{ناتمام}}
|