میرزا کوچک خان جنگلی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Coldasicefire (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Coldasicefire (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸:
* «اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم به هر وسیله باشد بتمام احرار و سوسیالیست‌های دنیا حالی کنیم که وعده‌های شما همه‌اش پوچ و عاری از صحت و صداقت‌اند. به نام سوسیالیسم اعمالی را مرتکب شده‌اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه‌داری انگلیس است. با یک فرقهٔ آزادی‌طلب و یک جمعیت انقلابی که مشقت‌های متوالی چندین ساله دیده و هنوز هم محصور دشمنان است آیا این نوع معامله میکنند؟»
** خطاب به رفیق مدیوانی
[[پرونده:Mirzasar.jpg|بندانگشتی|'''افسوس می‌خورم که مردم ایران مرده‌پرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته‌اند. البته بعد از محو ما خواهند فهمید که بوده‌ایم و چه خواسته‌ایم و چه کرده‌ایم.''']]
* «'''ما قدم‌های مقدس انقلابی را با راستی و درستی بدون هیچگونه آلایش برداشته‌ایم.''' انگلیس‌ها و دولت نیکلائی به من حکومت، سلطنت، امتیازات و ریاست می‌دادند و من باتکاء توجه مردم و احساسات عمومی و مقبولیت عامه که همین چیزها آخرالامر فساد و دروغ‌گوئی‌هایتان را برملا خواهند ساخت پشت‌ پا زدم.»
** خطاب به رفیق مدیوانی
سطر ۳۷ ⟵ ۳۸:
* «در خاتمه این نکته را لازم به تذکر می‌داند که '''مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیهٔ گیلان را که مقدمهٔ ملوک الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته و می‌دانم پیشنهادات همیشگی ما به دولت رفع این توهم را می‌نماید'''»
** خطاب به سفیر شوروی روتشتن
[[پرونده:Mirzasar.jpg|بندانگشتی|'''افسوس می‌خورم که مردم ایران مرده‌پرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته‌اند. البته بعد از محو ما خواهند فهمید که بوده‌ایم و چه خواسته‌ایم و چه کرده‌ایم.''']]
** «تو گناهی نداری جز اینکه همسر من هستی و و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگیت سیاه و تباه شود یا خدای نکرده در معرض خطر قرار بگیرد. در حقیقت، حیف است که هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده دچار خزان حوادث شوی و از طراوت و جوانیت بی نصیب بمانی، درحالیکه طلاق حلال همهٔ این مشکلات است و تو بعد از طلاق به حکم شرع و عرف مجاز خواهی بود شالودهٔ‌ نوینی را برای زندگی آینده‌ات بریزی. از اینکه وضع مادیم اجازه نداد که یک زندگی آسوده ای مطابق شأنت فراهم کنم شرمنده‌ام»
** میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار با همسرش