* «هیچ گاه در ملاعب صبیان پشت ما نردبان هوا نبوده و ساق و ساعد ما را به عادت نسوان مصور و مخلخل نیافتهاند. ما نوالهٔ اکل و شرب از مذبح فریسهٔ خویش خوریم نه از فضالهٔ مطبخ و هریسهٔ دیگران.»
== متن به فارسی امروزی<ref>مجموعه کامل مرزبان نامه به زبان فارسی امروز- به کوشش حسین سجادی-انتشارات آرون-چاپ دوم 1379-چاپخانه حیدری-شابک ISBN6-9-90153-946 </ref> ==
آنچه تا اینجا خواندید متن ترجمه اصلی مرزبان نامه به فارسی است ولی از اینجا به بعد متن ساده شدهیشدهٔ آن را از کتابی که نام آن در قسمت منابع آمده است می آوریممیآوریم: ▼
* هرکس با بدان دوستی داشته باشد هر که وقت باشد بدی به او برسد. ▼
▲آنچه تا اینجا خواندید متن اصلی مرزبان نامه به فارسی است ولی از اینجا به بعد متن ساده شدهی آن را از کتابی که نام آن در قسمت منابع آمده است می آوریم:
* خوار کسی است که وی را دستیاری نباشد یعنی پشتیبانان راستین و برادران پاکدل، از گنجینه هایگنجینههای روز نیازمندی و نگهدارندهینگهدارندهٔ آفت بلا هستند. ▼
* بیگانگان را بر دوستان قدیم که ویژگی هایویژگیهای خوب و بد آنها را آزموده ایآزمودهای مگزین، زیرا گفته اندگفتهاند: ▼
▲* هرکس با بدان دوستی داشته باشد هر که وقت باشد بدی به او برسد.
:« [[دیو]] آزموده به از مردم نا آزموده ناآزموده» ▼
▲* خوار کسی است که وی را دستیاری نباشد یعنی پشتیبانان راستین و برادران پاکدل، از گنجینه های روز نیازمندی و نگهدارندهی آفت بلا هستند.
* دوست آن است که با تو راست بگوید نه آنکه [[دروغ]] تو را راست انگارد. ▼
▲* بیگانگان را بر دوستان قدیم که ویژگی های خوب و بد آنها را آزموده ای مگزین، زیرا گفته اند:
* این داستان (سه شریک راهزن با یکدیگر) را بدان جهت گفتم که هرگز نباید مطیع نفس شد و او را در چراگاه خواهش و گزینش دل ،دل، لگام گسیخته و خودسر رها کرد. ▼
▲« [[دیو]] آزموده به از مردم نا آزموده »
* اگر یکصدم آنچه را که پیوسته [[دنیا]] با تو رفتار می کند ،میکند، یک روز از یک دوست صادق و مخلص خود مشاهده نمایی ،نمایی، او را با دشمن صد ساله یکسان می شماریمیشماری. آیا می بینیمیبینی چگونه دوستی دنیا چشم خطا بین تو را می پوشاندمیپوشاند و مانع از آن می شودمیشود که این همه معناهای دنیا را با این همه روشنی و واضحی درک نکنی؟{سخ}و چگونه گوش حق شنو تورا پنبه یپنبهٔ غفلت پر کرده که صدای هیچ [[نصیحت]] و اندرزی از آوای عقل و خرد را نمی شنوی؟نمیشنوی؟! ▼
▲* دوست آن است که با تو راست بگوید نه آنکه [[دروغ]] تو را راست انگارد.
* بدان اگرچه آرایش و خوشیهای دنیا بسیار فریبنده و چشم [[دانش]] و خِرَد را می بندد،میبندد، اما وقتی انسان بخواهد خود را از خواسته هاخواستهها و تمایلات طبع و سرشت باز دارد ،دارد، خوب در زشتیهای آن بنگرد تا با چاره اندیشی هایاندیشیهای دقیق، گام به گام از آن دور شود. مثلا ،مثلاً، چنانکهچنانکه مِیخواره (شراب خور) هرگاه از تلخی مِی (شراب) ،درهم، درهم کشیدگی پیشانی ،پیشانی، نفرت مزاج،استفراغمزاج، استفراغ و آلودگی لباس، سردرد سحرگاهی ،سحرگاهی، پشیمانی از حرکات و رفتار، بد اخلاقی در شب، شکستن جام و پیاله، دست به گریبان شدن با دیگران، ناسزاگویی ،ناسزاگویی، انجام ندادن کارهای لازم ،لازم، تحمل رنج خمارآلودگی و رفتار بدون اراده و همچنین شرمندگی از میخوارگی زشتی و رسوایی آن را به یاد می آورد،میآورد، بیهودگی و رنجهای حاصل از آن ،آن، در مزاق خِرَد او اثر نماید و هر وقت که چهره یچهرهٔ آن را پیش چشم دل مجسم نماید ، کمنماید، کمکمکم از میخوارگی نفرت پیدا کند و از خوردن آن منصرف گردد. ▼
▲* این داستان (سه شریک راهزن با یکدیگر) را بدان جهت گفتم که هرگز نباید مطیع نفس شد و او را در چراگاه خواهش و گزینش دل ، لگام گسیخته و خودسر رها کرد.
:همچنین هرگاه شکارچی زیانهای تعقیب شکار با اسب را به یاد آورد و از لغزیدن اسب و مردن در اثر لغزیدن ،لغزیدن، ترس از پنجه و دندان [[پلنگ]] و [[گراز]] ، اندوه فرار [[یوزپلنگ]] و باز ،باز، و بیهوده تلف کردن وقت خود را در نظر بگیرد و زیانهای بسیار و سود اندک را در ترازوی خِرَد خود بسنجد بی گمان علاقه به شکار را در دل او سرد می گرددمیگردد و یکباره به رها کردن شکار می پردازدمیپردازد و خود را در پناه عقل از خطرات آن ایمن می سازدمیسازد. ▼
▲* اگر یکصدم آنچه را که پیوسته [[دنیا]] با تو رفتار می کند ، یک روز از یک دوست صادق و مخلص خود مشاهده نمایی ، او را با دشمن صد ساله یکسان می شماری. آیا می بینی چگونه دوستی دنیا چشم خطا بین تو را می پوشاند و مانع از آن می شود که این همه معناهای دنیا را با این همه روشنی و واضحی درک نکنی؟{سخ}و چگونه گوش حق شنو تورا پنبه ی غفلت پر کرده که صدای هیچ [[نصیحت]] و اندرزی از آوای عقل و خرد را نمی شنوی؟!
* مرد اندیشمند هرچند [[بخت]] و اقبال را به کام دشمن ببیند، از تلاش خود در مقاومت با [[دشمن]] نکاهد و در حفظ قدرت اندک خود بکوشد. زیرا مثلاً پزشکی که از بازگشت سلامتی بیمار ناتوان می شودمیشود نیروی باقیماندهیباقیماندهٔ بیمار را با چارهیچارهٔ دانش و درمان خوب نگه می داردمیدارد که اگر چنین کاری را هم انجام ندهد مرگ و هلاکت ،هلاکت، بیمار را فرا میرسد. ▼
▲* بدان اگرچه آرایش و خوشیهای دنیا بسیار فریبنده و چشم [[دانش]] و خِرَد را می بندد، اما وقتی انسان بخواهد خود را از خواسته ها و تمایلات طبع و سرشت باز دارد ، خوب در زشتیهای آن بنگرد تا با چاره اندیشی های دقیق، گام به گام از آن دور شود. مثلا ، چنانکه مِیخواره (شراب خور) هرگاه از تلخی مِی (شراب)،درهم کشیدگی پیشانی ، نفرت مزاج،استفراغ و آلودگی لباس، سردرد سحرگاهی ، پشیمانی از حرکات و رفتار، بد اخلاقی در شب، شکستن جام و پیاله، دست به گریبان شدن با دیگران، ناسزاگویی ، انجام ندادن کارهای لازم ، تحمل رنج خمارآلودگی و رفتار بدون اراده و همچنین شرمندگی از میخوارگی زشتی و رسوایی آن را به یاد می آورد، بیهودگی و رنجهای حاصل از آن ، در مزاق خِرَد او اثر نماید و هر وقت که چهره ی آن را پیش چشم دل مجسم نماید ، کم کم از میخوارگی نفرت پیدا کند و از خوردن آن منصرف گردد.
* گفته اند گفتهاند: «چنانچه به وسیله آهنآهن آبدیده از نوع فولاد ،فولاد، آهنهای دیگر را می شکافندمیشکافند با الفاظ گوارا و شیرین نیز می توانمیتوان عادت مردم را عوض کرد و همانگونه که شعر دلاویز و نکته هاینکتههای دقیق و لطفآمیز، بسیار بخیلان را کریم ،کریم، ترسوها را [[شجاعت|شجاع]]، [[خسیس]]ها را بخشنده ،بخشنده، بی قراران را نرم و آرام و سبکخردان را آگاه و بیدار گردانیده است. ▼
▲:همچنین هرگاه شکارچی زیانهای تعقیب شکار با اسب را به یاد آورد و از لغزیدن اسب و مردن در اثر لغزیدن ، ترس از پنجه و دندان [[پلنگ]] و [[گراز]] ، اندوه فرار [[یوزپلنگ]] و باز ، و بیهوده تلف کردن وقت خود را در نظر بگیرد و زیانهای بسیار و سود اندک را در ترازوی خِرَد خود بسنجد بی گمان علاقه به شکار را در دل او سرد می گردد و یکباره به رها کردن شکار می پردازد و خود را در پناه عقل از خطرات آن ایمن می سازد.
* سه عادت از عادات نادانان است : ▼
▲* مرد اندیشمند هرچند [[بخت]] و اقبال را به کام دشمن ببیند، از تلاش خود در مقاومت با [[دشمن]] نکاهد و در حفظ قدرت اندک خود بکوشد. زیرا مثلاً پزشکی که از بازگشت سلامتی بیمار ناتوان می شود نیروی باقیماندهی بیمار را با چارهی دانش و درمان خوب نگه می دارد که اگر چنین کاری را هم انجام ندهد مرگ و هلاکت ، بیمار را فرا میرسد.
: <big>اول</big> اینکه خود را بی عیب و و نقص بداند . ▼
▲* گفته اند :«چنانچه به وسیله آهن آبدیده از نوع فولاد ، آهنهای دیگر را می شکافند با الفاظ گوارا و شیرین نیز می توان عادت مردم را عوض کرد و همانگونه که شعر دلاویز و نکته های دقیق و لطفآمیز، بسیار بخیلان را کریم ، ترسوها را [[شجاعت|شجاع]]، [[خسیس]]ها را بخشنده ، بی قراران را نرم و آرام و سبکخردان را آگاه و بیدار گردانیده است.
: <big>دوم</big> اینکه در مقام دانش ،دانش، دانش خود را از دیگران بیشتر بداند ▼
▲* سه عادت از عادات نادانان است :
▲: <big>اول</big> اینکه خود را بی عیب و و نقص بداند .
▲: <big>دوم</big> اینکه در مقام دانش ، دانش خود را از دیگران بیشتر بداند
: <big>سوم</big> اینکه به دانش خرسند و مغرور باشد و دانش خود را کامل تصور کند.
* دو عادت پیوسته از منش نادانان است:
یکی اینکه پول خود را به شخصی وام می دهندمیدهند که به غیر از فروتنی و التماس نمی تواننمیتوان آن را گرفت. دیگر اینکه راز خود را به کسی می گویندمیگویند که در نگهداری آن ،آن، نیاز به سوگند دادن و تاکیدتأکید بسیار داشته باشد.
* آشکار است علاقه و شیفتگی انسان به چیزیچیزی، ، چهره یچهرهٔ خیر و صلاح را از چشم خرد او پنهان می کندمیکند.
* تاثیر تأثیر سخن در نفس انسان ،انسان، وابسته به میزان اعتقاد و باور او نسبت به آن سخن است.
* فرخزاد پاسخ گفت:هرکس سرانجام کارها را در جام جهان نمای خِرد خود نگاه نکند و در آغاز کار ،کار، راه رهایی و گریزگاه را در نظر نگیرد ،نگیرد، پیوسته پراکنده دل ،دل، شوریده سر و پریشان کار باشد.
* راز خود را با مردم سادهدل ،سادهدل، پر حرف، پرگو ،پرگو، میخواره و کسانی که با افراد مختلف نشست و برخاست می کنندمیکنند نگو.
* نباید مرد عاقبت نگر و دوراندیش آنقدر به پس و پیش کارها بنگرد که وقت انجام کار و فرصت مناسب از دست او برود بلکه باید هرچه زودتر و بدون هیچگونه سستی و با ارادهای راسخ کاری را که صلاح میداند به انجام برساند. درنگ کننده در درمان خویش پس از شناختن روش درمان همانند درنگ کننده در خاموش کردن آتش است در هنگامی که آتش در لباس او افتاده باشد.
* صحبت [[پادشاه]] و نزدیکی به دربار او به گرمابهای داغ می ماندمیماند که هرکس بیرون آن باشد آرزوی آن دارد که وارد حمام شود و هرکس یک ساعت داخل آن باشد از حرارت داغ آب و ناسازگاری هوای آن ناراحت باشد و بخواهد زودتر از آن بیرون بیاید.
* [[عقل]] همانند کوهی استوار و دست نیافتنی ،نیافتنی، پرسود است که هرکس بخواهد از آن بهره مندبهرهمند گردد تنها از یک راه می تواندمیتواند به آن راه یابد.
* بسیار بهدنبال آرزوهای مختلف رفتن و به هرچیزی چشم طمع انداختن از خرد بهدور است.
* در طبیعت سخن راز بزرگی ،بزرگی، نهفته و پنهان است که در هنگام سخن گفتن تاثیرتأثیر خود را بر خلق و خوی شنوندگان می گذاردمیگذارد.
* <big>فرمان خسرو به بعضی از مردمان :</big>
به زیردستان خود نگاه کنید ،کنید، افراد زیادی وجود دارند که آرزوی داشتن مقام و منزلت شما را دارند و به آن نمی رسندنمیرسند. شما از این مسئله پند و عبرت بگیرید و خدا را سپاس گزاریسپاسگزاری نمایید و به آن قانع و راضی باشید و بر زیردستان خود ظلم و ستم نکنید.
* رعیت همچون کودکان نابالغ هستند و پادشاه همچون [[مادر]] مهربان که هیچ حافظ و نگهبانی مانند مادر آنان را از آب و آتش روزگار محافظت نمی کندنمیکند.
* پادشاه نباید از گردآوردن پنج خصلت و منش خوب بی اطلاع باشد تا در مسابقه نیکوکاری و نیکورفتاری بر شهریاران دیگر پیشی بگیرد. ▼
▲* پادشاه نباید از گردآوردن پنج خصلت و منش خوب بی اطلاع باشد تا در مسابقه نیکوکاری و نیکورفتاری بر شهریاران دیگر پیشی بگیرد.
:<big>اول</big> اینکه در بخشش و عدم بخشش میانهروی کند بگونهای که [[عدالت]] و دادگری را فراروی خود قرار دهد
|