یوستین گردر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
احسان آشنا (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
احسان آشنا (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸:
* «ننگ بر [[نژادپرستی]]، ننگ بر پاکسازی اقلیتهای قومی، ننگ بر کسانی که شهروندان عادی کشوری را ترور میکنند، خواه از جانب سازمان حماس، حزبالله یا حکومت اسرائیل اعمال شود.»
** ''Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶''
== گفتارها ==▼
* « فیلسوف کسی است که تصدیق می کند، [[دانش]] زیادی ندارد و این موضوع او را آزار می دهد. با این حال او [[دانا]]تر از همه کسانی است که در مورد دانستنی ها و مهارت خودشان، در زمینه هایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا می کنند. من می گویم که دانا کسی است که می داند که نمی داند. [[سقراط]] خودش اعتراف می کرد که فقط یک چیز می داند و آن اینکه هیچ چیز نمی داند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم، می تواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که می پرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک سوال می تواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.»▼
* « سقراط در یک نقطه مهم خودش را از سوفسطایی ها متمایز می کرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا» نمی دانست. برای همین برخلاف سوفسطایی ها برای آموزش هایش چیزی نمی گرفت. سقراط خودش را فیلسوف می نامید. فیلسوف به معنای واقعی آن. «فیلسوف» به کسی گفته می شود که «دوستدار دانایی» باشد.»▼
* « اگر انسانها این قدر وقتشان را صرف نکرده بودند تا به این دنیا عادت کنند، هرگز آن را باور نمیکردند. این موضوع را بسادگی میشود در بچه ها دید. آنها از هر چیزی که در اطرافشان میبینند چنان متعجب می شوند، انگار به چشمانشان اطمینان ندارند. به همین دلیل است که مرتب به اطراف اشاره میکنند و چشمشان به هرچیزی که میافتد درباره آن سووال میکنند. اما این موضوع درباره بزرگترها فرق میکند. ما پدیده های اطرافمان را آن قدر دیدهایم که کمکم تمامی واقعیتها را چیزی طبیعی میدانیم.»▼
* « [[فکر]] کردم همهمان در داستانی عجیب [[زندگی]] میکنیم. با وجود این اکثر [[آدم|آدمها]] معتقدند که این [[دنیا]] کاملا طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که غیرطبیعی باشد، مثل فرشته و آدم فضایی؛ تنها به این دلیل که نمی توانند ببینند دنیا خودش یک معمای بزرگ است. احساس میکردم با بقیه فرق دارم. فکر میکردم دنیا خودش یک رویای عجیب است. ...به نظر من این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف میدوند و فعالیت میکنند. بدون اینکه فکر کنند از کجا آمدهاند. چگونه میشود چشم بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را کاملا طبیعی دانست ؟»▼
== دنیای سوفی ==
* «اسپینوزا از جامعه یهودی آمستردام بود ولی بهعلت کجروی و دگراندیشی تکفیر شد. در دوران نسبتأ جدید کمتر فیلسوفی چون او بهخاطر اندیشههایش مورد توهین و تعقیب قرار گرفته است.»
** ''[[باروخ اسپینوزا]]''
سطر ۶۰ ⟵ ۷۱:
** ''باغ عدن''
▲== گفتارها ==
▲* « فیلسوف کسی است که تصدیق می کند، [[دانش]] زیادی ندارد و این موضوع او را آزار می دهد. با این حال او [[دانا]]تر از همه کسانی است که در مورد دانستنی ها و مهارت خودشان، در زمینه هایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا می کنند. من می گویم که دانا کسی است که می داند که نمی داند. [[سقراط]] خودش اعتراف می کرد که فقط یک چیز می داند و آن اینکه هیچ چیز نمی داند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم، می تواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که می پرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک سوال می تواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.»
▲* « سقراط در یک نقطه مهم خودش را از سوفسطایی ها متمایز می کرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا» نمی دانست. برای همین برخلاف سوفسطایی ها برای آموزش هایش چیزی نمی گرفت. سقراط خودش را فیلسوف می نامید. فیلسوف به معنای واقعی آن. «فیلسوف» به کسی گفته می شود که «دوستدار دانایی» باشد.»
▲* « اگر انسانها این قدر وقتشان را صرف نکرده بودند تا به این دنیا عادت کنند، هرگز آن را باور نمیکردند. این موضوع را بسادگی میشود در بچه ها دید. آنها از هر چیزی که در اطرافشان میبینند چنان متعجب می شوند، انگار به چشمانشان اطمینان ندارند. به همین دلیل است که مرتب به اطراف اشاره میکنند و چشمشان به هرچیزی که میافتد درباره آن سووال میکنند. اما این موضوع درباره بزرگترها فرق میکند. ما پدیده های اطرافمان را آن قدر دیدهایم که کمکم تمامی واقعیتها را چیزی طبیعی میدانیم.»
▲* « [[فکر]] کردم همهمان در داستانی عجیب [[زندگی]] میکنیم. با وجود این اکثر [[آدم|آدمها]] معتقدند که این [[دنیا]] کاملا طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که غیرطبیعی باشد، مثل فرشته و آدم فضایی؛ تنها به این دلیل که نمی توانند ببینند دنیا خودش یک معمای بزرگ است. احساس میکردم با بقیه فرق دارم. فکر میکردم دنیا خودش یک رویای عجیب است. ...به نظر من این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف میدوند و فعالیت میکنند. بدون اینکه فکر کنند از کجا آمدهاند. چگونه میشود چشم بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را کاملا طبیعی دانست ؟»
== پیوند بهبیرون ==
|