نظامی گنجوی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۱:
[[پرونده:Nizami Rug Crop.jpg|بندانگشتی]]
'''[[W:نظامی گنجوی|نظامی گنجوی]]''' (۵۳۵ در گنجه -
== دارای منبع ==
=== مخزنالاسرار ===
* «آینه چون نقش تو بنمود راست// خود شکن، آئینهشکستن خطاست»
** ''
* «از کجی افتی به کم و کاستی// از همهغم رستی تو اگر راستی»
** ''مقالت چهاردهم در نکوهش غفلت''
خط ۲۶:
=== خسرو و شیرین ===
* «اگر صدسال مانی ور یکی روز// بباید رفت از این کاخ دلافروز»
** ''غدرانگیزی در نظم [[کتاب]]''
سطر ۴۳ ⟵ ۴۲:
* «چهخوش گفتا نهاوندی بهطوسی// که [[مرگ]] [[خر]] بود [[سگ]] را عروسی»
** ''تعزیتنامه شیرین به خسرو در مرگ مریم از راه بادافراه''
* «چهنیکو داستانی زد [[هنر]] (خرد) مند// هلیله با هلیله، قند با قند»
** ''آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین''
* «دو دلبر داشتن از یکدلی نیست// دودل بودن طریق عاقلی نیست»
سطر ۵۳ ⟵ ۵۲:
* «کسی کز [[عشق]] خالی شد فسردهاست// گرش صد جان بود بیعشق مردهاست»
** ''سخنی چند در [[عشق]]''
* «منه دل بر جهان کین
** ''نکوهش جهان''
* «[[نهنگ]] آن به که در [[دریا]] ستیزد// کز آب خُرد [[ماهی]] خُرد خیزد»
سطر ۶۳ ⟵ ۶۲:
=== لیلی و مجنون ===
* «آنجا که بزرگ بایدت بود// فرزندی کس نداردت سود// چون [[شیر]] به خود سپهشکن باش//
▲* «آنجا که بزرگ بایدت بود// فرزندی کس نداردت سود// چون [[شیر]] به خود سپهشکن باش// فرزند ِ خصال خویشتن باش»
** ''در نصیحت فرزند خود، محمد نظامی''
* «آنکس که ز شهر آشنایی است// داند که متاع ما کجایی است»
سطر ۷۰ ⟵ ۶۸:
* «از صحبت پادشه بپرهیز// چون پنبه نرم ز آتش تیز»
** ''بترک خدمت پادشاهان گفتن''
* «بااینکه سخن به لطف آبست//
** ''خوبی کمگویی''
* «پراکندگی از نفاق خیزد// [[پیروزی]] از اتفاق خیزد»
سطر ۸۲ ⟵ ۸۰:
* «عمری که بناش بر زوال است// یکدم بود ار هزارسال است»
** ''آگاهی مجنون از وفات [[مادر]]''
* «غافل منشین، نه
** ''در نصیحت فرزند خود، محمد نظامی''
* «گر دل دهی ای پسر بدین پند// از پند پدر شوی برومند»
سطر ۹۴ ⟵ ۹۲:
=== هفت پیکر ===
* «[[ابر]] بیآب چند باشی، چند// گرم داری تنور، نان دربند»
** ''سبب نظم [[کتاب]]''
سطر ۱۳۵ ⟵ ۱۳۲:
* «کیست کز عاشقی نشانش نیست// هرکه را [[عشق]] نیست جانش نیست»
** ''چگونگی پادشاهی بهرام گور''
* «گرکنی صدهزار
** ''فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار''
* «گفت کز چنگ من به ناله رود// باد
** ''افسانه هفتم در گنبد سپید''
* «نان مخور پیش ناشتا، مَنِشان// ور خوری، جمله را بهخوان بنشان»
سطر ۱۵۱ ⟵ ۱۴۸:
* «هرکه آبی خورد که بنوازد// در وی، آب دهن نیندازد»
** ''افسانه سوم در گنبد سبز''
* «هرکه آید در این سپنج سرای// بایدش بازرفتن از
** ''فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار''
* «هرکه در [[کار]] سختگیر شود// نظم کارش خللپذیر شود»
سطر ۱۶۵ ⟵ ۱۶۲:
=== شرفنامه ===
* «اگر نیکم و گر بدم در سرشت// قضای تو این نقش بر من نبشت»
** ''مناجات بهدرگاه باریعِزشأنه''
سطر ۲۰۰ ⟵ ۱۹۶:
* «دو دل یک شود بشکند کوه را// پراکندگی آرد انبوه را»
** ''سگالش نمودن اسکندر بر [[جنگ]] دارا''
* «دو [[شیر]] گرسنه است و یک
** ''پاسخ نامه دارا از جانب اسکندر''
* «ز باغی که پیشینیان کاشتند// پسآیندگان میوه برداشتند»
سطر ۲۱۶ ⟵ ۲۱۲:
* «[[کلاغ|کلاغی]] تک [[کبک]] درگوش کرد// تک خویشتن را فراموش کرد»
** ''نامه دارا بهاسکندر''
* «که بسیار ناید
** ''تمثیل اندر این معنی''
* «که [[خرگوش]] هر مرز را بیشگفت// [[سگ]] آن ولایت تواند گرفت»
سطر ۲۳۴ ⟵ ۲۳۰:
=== اقبالنامه ===
* «بجز [[مرگ]]، هر مشکلی را که هست// به چارهگری، چاره آمد به دست»
** ''وصیتنامه اسکندر''
سطر ۲۴۷ ⟵ ۲۴۲:
* «جهان، آنکسیراست کو در جهان// خورد توشهٔ راه با همرهان»
** ''خردنامه [[افلاطون]]''
* «چو بسیاری
** ''سوگندنامه اسکندر به سوی [[مادر]]''
* «چو دولت دهد، برگشایش کلید// ز سنگ سیه، گوهر آرد پدید»
سطر ۲۸۱ ⟵ ۲۷۶:
* «ندیدم کسیرا ز کارآگهان// که آگه شد از [[کارهای]] نهان»
** ''سوگندنامه اسکندر بهسوی [[مادر]]''
* «نشاید شدن [[مرگ]] را چارهساز//
** ''سوگندنامه اسکندر بهسوی [[مادر]]''
* «نه بسیارکن شو، نه بسیارخوار// کزآن سستی آید، وز این ناگوار»
سطر ۲۸۹ ⟵ ۲۸۴:
=== کلیات خمسه ===
* «از آن آتش برآمد دودت اکنون// پشیمانی ندارد سودت اکنون»
* «از آن سرد آمد این کاخ دلاویز// که تا جا گرم کردی گویدت خیز»
* «از کجی به، که روی برتابید// رستگاری ز راستی یابید»
* «بُوَد چاردیوار آن خانه سست// که بنیادش اول نباشد درست»
* «به [[کار]] اندرآ این چه پژمردگیست// که پایان بیکاری افسردگیست»
* «پس از اینهمه مناقب خجلم، خجل پشیمان// که ثنای خویش گفتن بود از تهیمیانی»
* «چو ریزد [[شیر]] را دندان و ناخن// خورد از [[روباه|روبهان]] لنگ سیلی// چو [[شاهین]] باز ماند از پریدن// ز [[گنجشک|گنجشکش]] لگد باید چشیدن»
* «چو کِشته شد از بهر ما چند چیز// ز بهر کسان ما بکاریم نیز»
* «[[دوستی]] بامردم [[دانا]] نکوست// دشمن دانا بهاز [[مجنون|نادان]] دوست»
* «سخنگو سخن سخت پاکیزه راند// که [[مرگ]] ِ به انبوه را جشن خواند»
* «[[کار|کاری]] که به عقل برنیاید// [[جنون|دیوانگیاش]] گره گشاید»
* «[[ترک]] صفتی بهای ما نیست// ترکانه سخن سزای ما نیست
:آن کو نسبِ بلند دارد// او را سخنِ بلند، باید»
== بدون منبع ==
* «به آسانگذاری دمی میشمار// که آسان زید مرد آسانگذار»
* «به هنگام سختی مشو نا امید // کز ابر سیه بارد آب سپید // در چاره سازی به خود در مبند // که بسیار تلخی بود سودمند // نفس به که امید یاری دهد // که ایزد خود امیدواری دهد»
==
* «آن گنج گهر ز کان گنجه// شمشیرزبان و [[شیر]]پنجه// یعنی شه ملک نیکنامی// شاهنشه عارفان، نظامی»
** ''[[هلالی جغتایی]]''
|