بینوایان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ع م گ (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Niyumard (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
[[پرونده:Horace Vernet-Barricade rue Soufflot.jpg|بندانگشتی|صحنه‌ای از سنگربندی خیابانی در پاریس، اثر: امیل ژان هوراس ورنه (۳۰ ژوئن ۱۷۸۹ - ۱۷ ژانویه ۱۸۶۳) - این تابلو در سال ۱۸۴۸ میلادی نقاشی شده است. «به‌مرگ راضی شدن، به‌فتح نایل شدن است.»]]
[[پرونده:Ebcosette.jpg|بندانگشتی]]
[[پرونده:Horace Vernet-Barricade rue Soufflot.jpg|بندانگشتی|صحنه‌ای از سنگربندی خیابانی در پاریس، اثر: امیل ژان هوراس ورنه (۳۰ ژوئن ۱۷۸۹ - ۱۷ ژانویه ۱۸۶۳) - این تابلو در سال ۱۸۴۸ میلادی نقاشی شده است. به‌مرگ راضی شدن، به‌فتح نایل شدن است.]]
'''[[W:بی‌نوایان|بی‌نوایان]]'''، یکی از شاهکار‌های ادبی جهان، اثر [[ویکتور هوگو]]، نویسنده بزرگ فرانسوی ([[W:۱۸۰۲ (میلادی)|۱۸۰۲]] - [[W:۱۸۸۵ (میلادی)|۱۸۸۵ میلادی]]).
 
== گفتاوردها ==
[[پرونده:Ebcosette.jpg|بندانگشتی| «و از این همه در میان اجتماع بشری که ساختمانش اینگونه است،موجودی بینوا حاصل شده؛ که نه بچه‌اند، نه دختر، نه زن بلکه انواعی از جانوران ناپاک و بی‌گناهند که از بینوایی به وجود آمده‌اند. مخلوقات غم‌گرفته‌ای بی‌نام‌ونشان، بی‌سن، بی‌جنس، که نسبت به آنان نه خوبی ممکن است نه بدی، و چون از مرحله‌ی کودکی برون آیند، در این دنیا، هیچ ندارند نه اراده‌، نه تقوی، نه مسئولیت؛ جان‌هایی که دیروز ناشکفته بودند و امروز پژمرده‌اند، مانند گلهایی که در کوچه‌ها می‌افتند و به هر گل‌ولای آلوده می‌شوند، در آن انتظار که چرخی در رسد و لهشان کند.» ]]
 
* «[[آزادی]] ما از نقطه‌ای شروع می‌شود که آزادی دیگران پایان می‌یابد.»
* «بدبختی، مربی استعداد است.»
سطر ۱۵ ⟵ ۱۶:
* «وقتی نتیجهٔ انتخابات اعلام شد، یعنی رأی بالاترین مرجع اعلام شده‌است.»
* «همه‌جا "شادمانی" قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده‌اند.»
* «هیچ چیز مثل بدبختی، کودکان را ساکت نمی‌کند.»
* «هرگز بین حیوانات، مخلوقی که برای کبوتربودن ساخته شده است، کرکس نمی‌شود؛ این، در هیچ یک از موجودات دیده نمیشود مگر در آدمیان.»
* «حقیقتا کسی که فقط بینوایی مرد را دیده است، هیچ ندیده است، باید بینوایی زن را ببیند؛ کسی که فقط بینوایی زن را دیده است او هم هیچ ندیده است، باید بینوایی کودک را مشاهده کند.»
* «هرگز بین حیوانات، مخلوقی که برای کبوتربودن ساخته شده است، کرکس نمی‌شود؛ این، در هیچ یک از موجودات دیده نمیشود مگر در آدمیان.»
* «از طرف دیگر یک مرحله هست که تیره‌بختان و رسوایان چون به آن رسند در یک کلمه، در کلمه‌ای شوم با هم مخلوط می‌شوند. این کلمه بینوایان است.»
* «جوانی بسیار فقیر را در کوچه دیدم که دوست می‌داشت. کلاهش کهنه بود، لباسش فرسوده بود؛ آرنج‌هایش سوراخ بود؛ آب در کفش‌هایش نفوذ میکرد و ستارگان در جانش.»
* «آه! پهلو به پهلو، در یک گور، دست در دست هم، خفتن ، و گاه به گاه، در تاریکی‌ها، سر انگشت یکدیگر را به نرمی نوازش دادن، برای ابدیت من کافی است.»
* «بچه‌ی کوچک از ترس نَرَست و خوابش نبرد.
دوباره گفت: آقا!
 
گاوروش گفت: ها؟
 
-موش‌خرما چیه؟
 
گاوروش گفت: موش خرما هم موشه.
 
این توضیح، بچه را قدری مطمئن کرد. -در مدت عمرش موش خانگی بسیار دیده و از آن نترسیده بود.- با این‌‌همه باز صدا بلند کرد و گفت: آقا!
 
گاوروش گفت: ها؟
 
-چرا شما گربه ندارین؟
 
گاوروش جواب داد: یکی داشتم، یعنی یکی اورده بودم اینجا، اما واسه من خوردنش.
 
این توضیح دوم کار توضیح اول را خراب کرد، و بچه باز به لرزه درآمد. - آقا!
 
-ها؟
 
-اونکه خورده شد کی بود؟
 
-گربه.
 
-اونایی کهن خوردنش کی بودن؟
 
-موش‌خرماها
 
-موشا؟
 
-آره موش‌خرماها
 
بچه‌ی بیچاره که از این موشهای گربه‌خوار مبهوت شده بود گفت: آقا این موشا مارم میخورن؟
 
گاوروش گفت: ایشاللا!»
 
* «نومیدی را نیز برای خود، نشأه‌یی خاص است.»
* «با اندکی زحمت میتوان خواننده را به یک حجله‌ی زفاف داخل کرد، اما بردنش درون اتاف یک دختر امکان‌پذیر نیست. شعر ممکن است به دشواری چنین جرأتی کند، اما نثر اصلا نباید جرئت ورزد.»
* «چشم مرد مقابل بیدار شدن یک دختر جوان باید منزه‌تر باشد تا مقابل طلوع یک ستاره.»
* «چیزهایی در این جهان هست که نباید برای ترسیمشان کوشید؛ خورشید از این شمار است.»
* «"فرشته" یگانه کلمه‌ی زبان است که ممکن نیست فرسوده شود. هیچ کلمه‌ی دیگر با استعمال بی‌رحمانه‌یی که عاشقان میکنند نمیتواند اینقدر مقاومت ورزد.»
* «شما که رنج میبرید برای آنکه دوست می‌دارید، باز هم بیشتر دوست بدارید؛ مردن از عشق، زندگی واقعی است.»
 
== درباره کتاب ==