آروین د. یالوم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
احسان آشنا (بحث | مشارکت‌ها)
احسان آشنا (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۷:
 
* نظریه پردازان خودشکوفایی، بر اخلاقیاتی تکاملی باور دارند. برای نمونه، آبراهام مزلو می گوید:«انسان به گونه ای ساخته شده که اصرار دارد موجودی کامل و کامل تر شود و این به معنای اصرار برای رسیدن به همان چیزی است که مردم ارزشهای والا، بزرگواری، مهربانی، شجاعت، صداقت، عشق، از خودگذشتگی و خوبی می نامند.» بنابراین مزلو به پرسش ما برای چه زنده ایم؟ اینگونه پاسخ می دهد که ما زنده ایم تا توانایی هایمان را محقق سازیم. او پرسش بعدی یعنی بر چه اساسی زندگی کنیم؟ را با این ادعا پاسخ می دهد که ارزشهای خوب در ذات ارگانیسم انسانی نهاده شده اند و اگر انسان به خرد ذاتی خویش اعتماد کند، به شیوه ای شهودی آن ها را خواهد یافت.
 
* مدت ها پیش از آنکه روانشناسی به عنوان یک نظام مستقل وجود داشته باشد، این نویسندگان بزرگ بودند که کار روانشناسان زبردست را انجام می دادند. در ادبیات، نمونه های فراوانی از مرگ آگاهی می توان یافت که موجب تحول فردی شده است. شوک درمانی اگزیستانسیال ابنزر اسکروج[ٍ Ebenezer Scrooge] در سرود کریسمس دیکنز را در نظر بگیرید. دگرگونی فردی شگفت آوری در اسکروج شکل می گیرد، نه در نتیجه شادی ایام عید، بلکه حاصل از رویارویی اجباری با مرگ خودش است. پیام آور دیکنز(شبح کریسمس آینده) از یک شوکِ درمانی اگزیستانسیال مدد می گیرد: شبح اسکروج را به آینده می برد، جایی که ساعات پایانی زندگی اش را مشاهده می کند، تصادفا می شنود که دیگران به راحتی از مرگش می گذرند و می بیند که غریبه ها بر سر اموالش با یکدیگر نزاع می کنند. تحول اسکروج بلافاصله بعد از صحنه ای اتفاق می افتد که در حیاط کلیسا زانو می زند و بر حروف روی سنگ مزارش دست می کشد.
 
* نیچه می‌گوید وظیفه ما در [[زندگی]]، تکمیل کردن آفرینش و [[طبیعت]] خویش است. او دستورالعملی نیز برای اجرای این وظیفه درونی بایسته به ما پیشکش کرده است، نخستین جمله ماندگارش را: «بشو، آن که هستی»